دوست من ...
اين روزها هوا پر شده از آرزوهاي خوب ،
که برايت
به بادها سپرده ام .
کاش پنجره ات باز باشد...
بخوان به نام زندگي
سروده هاي بي ريا
و دعوتت نمي کنم
خودت به سادگي بيا..!
که من خزان خانه را
پر از جوانه مي کنم
براي خنده رو شدن
تو را بهانه مي کنم..!
گفت : ضماير را بشمار ..
گفتم : من ، من ، من !
گفت : فقط من ؟!!
گفتم : آري ..! همگي رفته اند زيارت ارباب ؛
منم که اينجا تنها مانده ام ..!
حسين جان
بي امتحان مرا به غلامي قبول کن ،
رسوا شوم اگر که کمي امتحان شوم !
سيني به دست ، رد شدم از نونهالي ام
در هيئت محل ، به نظر عاشقت شدم
سينه به سينه عشق تو را ارث مي برم
من از دعاي خير پدر عاشقت شدم
گر نگهدار من آنست که من م?دانم
ش?شه را در بغل سنگ نگه م?دارد...
پدرم دست مرا داد به دست عباس (ع)
خواست از هر دو جهانم بشود آسوده...
گاهي وقتا...
يه نفر باعث مي شه حس کني ،
چيزي که تو رو روي زمين نگه داشته ؛
جاذبه ي زمين نيست !