الأجَلُ حِصْنٌ حَصِينٌ . اجل ، دژى استوار است.
خَلَقَ الآجالَ فأطالَها و قَصَّرَها ، و قدَّمَها و أخَّرَها ، و وصَلَ بالموتِ أسبابَها .
[خداوند ،] اجلها (مدت عمرها) را مشخص ساخته، برخى را كوتاه و برخى را دراز گردانيد وپارهاى را پس وبرخى را پيش انداخت و عوامل آنها را به مرگ ، پيوند داد (موجبات به سرآمدن اجل را فراهم آورد).
لا شيءَ أصدقُ مِن الأجلِ . چيزى راستتر از اجل (مرگ) نيست.
نِعْمَ الدَّواءُ الأجلُ . خوب دارويى است اجل.
نَفَس المَرءِ خُطاهُ إلى أجَلِهِ . نَفَسهاى آدمى گامهاى او به سوى مرگ است.
أبلَغُ العِظاتِ الاعتِبارُ بِمَصارِعِ الأمواتِ؛رساترين پندها، عبرت گرفتن از آرامگاه هاى مردگان است.
ذِكرُ المَوتِ يُميتُ الشَّهَواتِ في النَّفسِ ، و يَقلَعُ مَنابِتَ الغَفلَة ِ، و يُقَوّي القلبَ بمَواعِدِ اللّه ، و يُرِقُّ الطَّبعَ ، و يَكسِرُ أعلامَ الهَوى و يُطفِئُ نارَ الحِرصِ ، و يُحَقِّرُ الدُّنيا؛ياد مرگ، خواهش هاى نفس را مى ميراند و رويشگاه هاى غفلت را ريشه كن مى كند و دل را با وعده هاى خدا نيرو مى بخشد و طبع را نازك مى سازد و پرچم هاى هوس را درهم مى شكند و آتش حرص را خاموش مى سازد و دنيا را در نظر كوچك مى كند.
يَعيشُ النّاسُ بِاِحْسانِهِمْ اَكْثَرَ مِمّا يَعيشونَ بِاَعْمارِهِمْ وَ يَموتون بِذُنوبِهِمْ اَكْثَرَ مِمّا يَموتونَ بِآجالِهِمْ؛مردم، بيشتر از آنكه با عمر خود زندگى كنند، با احسان و نيكوكارى خود زندگى مى كنند و بيشتر از آنكه با اجل خود بميرند، بر اثر گناهان خود مى ميرند.
مَنْ عَطَفَ عَلَيْهِ اللَّيْلُ و َالنَّهارُ اَدَّباهُ وَ اَبلَياهُ وَ اِلَى الْمَنايا اَدْنَياهُ؛شب و روز بر هر كس بگذرد، او را ادب مى كند، فرسوده اش مى نمايد و به مرگ نزديكش مى سازد.
اَلمَنِيَّةُ و َلاَ الدَّنِيَّةُ و َالتَّقَلُّلُ و َلاَ التَّوَسُّلُ؛مرگ آرى امّا پستى و خوارى هرگز، به اندك ساختن آرى امّا دست سوى اين و آن دراز كردن هرگز.
لِيَتَزَوَّدِ العَبدُ مِن دُنياهُ لآِخِرَتِهِ ، وَ مِن حَياتِهِ لِمَوتِهِ وَ مِن شَبابِهِ لِهَرَمِهِ ، فَاِنَّ الدُّنيا خُلِقَت لَكُم وَ اَنتُم خُلِقتُم لِلخِرَةِ ؛
انسان بايد براى آخرتش از دنيا، براى مرگش از زندگى و براى پيرىاش از جوانى، توشه برگيرد، چرا كه دنيا براى شما آفريده شده و شما براى آخرت آفريده شدهايد .
اَلبِرُّ وَ الصَّدَقَةُ يَنفيانِ الفَقرَ وَ يَزيدانِ فِى العُمرِ وَ يَدفَعانِ عَن صاحِبِهِما سَبعينَ ميتَةَ سوءٍ ؛
كار خير و صدقه، فقر را مى بَرند، بر عمر مى افزايند و هفتاد مرگ بد را از صاحب خود دور مى كنند.
فِى الزِّنا سِتُّ خِصالٍ: ثَلاثٌ مِنها فِى الدُّنيا وَ ثلاثٌ فِى الآخِرَةِ، فَاَمّا الَّتى فِى الدُّنيا فَيَذهَبُ بِالبَهاءِ وَ يُعَجِّلُ الفَناءَ وَ يَقطَعُ الرِّزقَ وَ اَمّا الَّتى فِى الآخِرَةِ فَسوءُ الحِسابِ وَ سَخَطُ الرَّحمنِ وَ الخُلودُ فِى النّارِ ؛
زِنا، شش پيامد دارد: سه در دنيا و سه در آخرت. سه پيامد دنيايى اش اين است كه: آبرو را مى بَرد، مرگ را شتاب مى بخشد و روزى را مى بُرد و سه پيامد آخرتى اش: سختى حسابرسى، خشم خداى رحمان و ماندگارى در آتش است.