نام:
ايميل:
سايت:
   
متن پيام :
حداکثر 2000 حرف
كد امنيتي:
  
  
 <    <<    46   47   48   49   50    >>    >
 
قصــــه ي خـــوابيدن وجـدان ها ؛
رويِ خـــوابيدن اصحـاب کهف را سفيـد کرده است...
خدايــا آيــه اي هم بـراي ايـن نـازل کن...
mer30
کاش ميمردم و دوباره زنده ميشدم و ميديدم
که هيچ کس دور خانه اش ديوار نکشيده است.

(فروغ فرخزاد)
mer30
هيچکس فکر نکرد، که درآبادي ويران شده ديگر نان نيست؛
و همه مردم شهر بانگ برداشته اند: که چرا سيمان نيست؛
و کسي فکر نکرد: که چرا ايمان نيست؟ ...
و زماني شده است که به غير از انسان، هيچ چيز ارزان نيست
mer30
حقيقت اينـــه کــــه:
هــــرچي مهـــربونتر باشي؛
بيشتـــر بهت ظلم ميکـــنن...

هــــرچي صـــادق تـــر باشي؛
بيشتـــر بهت دروغ ميگــــن...

هـــرچي خـــودتو خاکي تـــر نشون بـــدي؛
واست کمتـــر ارزش قائلنـــد...

هـــرچي قلبتـــو آسونتـــر در اختيار بـــذاري؛
راحت تـــر لـــهش ميکـــنن...

و اگــــر بدونند کـــه منتظـــري و بهشـــون احتياج داري...؛.
انـــدازه يه دنيا ازت فاصلـــه مي گــــيرند!
mer30
بر طبل ها بکوبيد تا صداي گريه کودکان يتيم و ناله هاي بيماراني که در تامين هزينه درمانشان مانده اند گوش وجدانتان را نيازارد...
mer30
مـــــــا،
نســـــلي هستيم کــــه،
بهـــــــترين حــــــــرفهــــــاي زندگــــــيمان را نگفتيـــــم…
تايــــــپ کرديـــــــــم
mer30
جنگ نرفتم ... اما زياد جنگيدم
جانباز نيستم ... اما زندگيمو باختم
هيچ كوچه اي به نامم نيست ... اما زياد آواره ي كوچه ها بودم
تركش نخوردم ... اما زياد تركم كردن
سلامتي همه اونايي كه جلو سختي قد علم كردن و انسانيتشونو از دست ندادن.
mer30
ميخوانمت در بلندي که خودت بلند تريني

ميخوانمت به مهرباني که خود مهربان تريني

ميدانمت به رحمتت که خودت رحيم تريني

ميدانمت به بزرگي که خودت بزرگتريني

همه اين ميخوانمت ها و ميدانمت ها بهانه اي هست تا بگويم

” خدايا ” دوستت دارم
mer30
فصل عزا داردتمام ميشود اما

چگونه من پيراهن عزاي تو در بياورم؟؟؟!!!

امسال هم دعاي فرج بي جواب ماند.

من ميروم براي تو ياور بياورم ...


ميخواستم شعــــــــــر بنويسم
نوشتم:
"تو"

[گل]

اونايي که شما رو به وعده هاي پوچ “استند باي” نگه ميدارند، و ميرند…
هرگز بر نمي گردند،تا با تلنگري شما رو از تنهايي در بياورند…
“گفتم که هميشه روشن باشيد”
mer30
+ ناصر 
من آخرين رهگذرم تو اين خيابونِ بلند
دير اومدم که زود برم ، دل به صداي من نبند
يه روز توي برقِ چشات خورشيدو پيدا مي‌کنم
آي شب تارِ سوت و کور ! به آرزوي من نخند
من آخرين رهگذرم تو اين خيابونِ بلند
دير اومدم که زود برم ، دل به صداي من نبند
يه روز توي برقِ چشات خورشيدو پيدا مي‌کنم
آي شب تارِ سوت و کور ! به آرزوي من نخند
+ چادرخاکي 

اي سيد علي سيادتت را عشق است

صبر و کرم و شهامتت را عشق است

گور پدرش هر که تو را آزارد

آقاي مني ولايتت را عشق است

چون امر نمودي همگي مي آييم

امروز بنگر اوامرت را عشق است

از دست سران بي بصيرت هيهات

مظلوم زمان بصيرتت را عشق است


+ چادرخاکي 
آقاي جمعه هاي غريبي ظهور کن / دل را پر ازطراوت عطر حضور کن

يک گوشه از جمال تو يعني تمام عشق / يک دم فقط بيا و از اينجا عبور کن
اللهم عجل لوليک الفرج

 <    <<    46   47   48   49   50    >>    >