• وبلاگ : نگين شهداي قائم شهر وبلاگ تخصصي شهداي مسجد ابوالفضل ع پل سه تير
  • يادداشت : شهيد سيد مصطفي تند رو
  • نظرات : 7 خصوصي ، 2074 عمومي

    • نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     <    <<    46   47   48   49   50    >>    >
     
    + فاطمه باصري 

    اي روشناي خانه اميد، اي شهيد / اي معني حماسه جاويد، اي شهيد

    چشم ستارگان فلک از تو روشن است / اي برتر از سراچه خورشيد اي شهيد

    ياد شهيدان دفاع مقدس گرامي باد

    + فاطمه باصري 
    مادر پول و طلاهاشو داد و از در ستاد پشتيباني جنگ خارج شد مسوول مربوطه فرياد زد : مادر رسيدتون !!!
    مادر خنديد و گفت : من براي دادن دوتا پسرم هم رسيد نگرفتم …
    + فاطمه باصري 

    چشم پاک دختري از جمله‌اي تر مانده است / چشم‌هاي پاکش اما خيره بر در مانده است

    روي ديوار اتاق کوچک تنهايي‌اش / عکس بابايش کنار شعر مادر مانده است . . .

    ياد و خاطره شهيدان گرامي باد

    + فاطمه باصري 
    خدا مي داند اگر پيام شهدا و حماسه هاي انها را به پشت جبهه منتقل نکنيم گنهکاريم.
    + فاطمه باصري 
    اي دوست به حنجر شهيدان صلوات / بر قامت بي سر شهيدان صلوات
    + فاطمه باصري 
    سلام بر آنهايي که رفتند تا بمانند و نماندند تا بميرند !.
    + فاطمه باصري 
    انتظار را بايد از مادر شهيد گمنام پرسيد
    ما چه ميدانيم دلتنگي غروب جمعه را ؟
    + فاطمه باصري 
    انتظار را بايد از مادر شهيد گمنام پرسيد
    ما چه ميدانيم دلتنگي غروب جمعه را ؟
    + فاطمه باصري 
    زيبايي رمز ماندگاريست و سادگي رمز زيبايي …
    شهدا چه ساده و زيبا بودند !
    + فاطمه باصري 
    وچه هايمان را به نامشان کرديم که هرگاه آدرس منزلمان را مي دهيم بدانيم از گذرگاه خون کدام شهيد است که با آرامش به خانه مي رسيم !
    + فاطمه باصري 
    ساقي جبهه سبو بر لب هر مست نداد
    نوبت ما که رسيد ميکده را بست نداد
    حال خوش بود کنار شهدا آه دريغ
    بعد ياران شهيد حال خوشي دست نداد
    + فاطمه باصري 
    اي شهدا براي ما حمدي بخوانيد که شما زنده ايد و ما مرده …
    + فاطمه باصري 
    ساقي جبهه سبو بر لب هر مست نداد
    نوبت ما که رسيد ميکده را بست نداد
    حال خوش بود کنار شهدا آه دريغ
    بعد ياران شهيد حال خوشي دست نداد
    + فاطمه باصري 
    گفتند شهيد گمنامه ، پلاک هم نداشت ، اصلا هيچ نشونه اي نداشت ؛ اميدوار بودم روي زيرپيرهنيش اسمش رو نوشته باشه …
    نوشته بود : “اگر براي خداست ، بگذار گمنام بمانم”
    + فاطمه باصري 
    من مي خواهم در آينده شهيد بشوم …
    معلم پريد وسط حرف علي و گفت : ببين علي جان موضوع انشا اين بود که در آينده مي خواهين چکاره بشين ، بايد در مورد يه شغل يا کار توضيح مي دادي !!! مثلا پدر خودت چه کاره است ؟
    آقا اجازه … شهيد …
     <    <<    46   47   48   49   50    >>    >