نَحْنُ قَوْمٌ لا نَأكُلُ حَتّى نَجوعَ وَ اِذا اَكَلْنا لا نَشْبَعُ؛
ما قومى هستيم كه تا گرسنه نشويم غذا نمى خوريم و تا سير نشده ايم دست از غذا مى كشيم.
الاَكْلُ عِندَ اَهلِ المُصيبَةِ مِن عَمَلِ الجاهِليَّةِ وَ السُّنَّةُ البَعْثُ اِلَيْهِم بِالطَّعامِ؛
غذا خوردن نزد مصيبتزدگان و با خرج آنان، از رفتارهاى جاهليت است و سنّت پيامبر صلى الله عليه و آله فرستادن غذا براى مصيب تزدگان است.
خَيْرُكُم خَيْرُكُم لِنِسائِهِ و اَنَا خَيْرُكُم لِنِسائى؛
بهترين شما كسى است كه براى زنان خود بهتر باشد و من بهترين شما براى زن خود هستم.
كانَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله لا يُؤْثِرُ عَلَى الصَّلاةِ عَشاءً وَ لا غَيْرَهُ وَ كانَ اِذا دَخَلَ وَقْتُها كَاَنـَّهُ لا يَعْرِفُ اَهْلاً وَ لا حَميما؛
رسول اكرم صلى الله عليه و آله چيزى مثل شام و غير آن را بر نماز مقدم نمى داشتند و هنگامى كه وقت نماز مى رسيد، گويى كه هيچ يك از اهل خانه و دوستان را نمى شناختند.
كانَ النَّبىُّ صلى الله عليه و آله اِذا اَصْبَحَ مَسَحَ عَلى رُؤوسِ وُلْدِهِ وَ وُلْدِ وُلْدِهِ؛
هرگاه صبح مى شد پيامبر صلى الله عليه و آله دست نوازش بر سر فرزندان و نوه هاى خود مى كشيدند.
اُمِرْتُ اَن آخُذَ الصَّدَقَةَ مِن اَغْنياءِكُم فَاَرُدَّها فى فُقَراءِكُم؛
من مأمورم كه صدقه (و زكات) را از ثروتمندانتان بگيرم و به فقرايتان بدهم.
اَمَرَنى رَبّى بِسَبْعِ خِصالٍ: حُبِّ المَساكينِ وَ الدُّنُوِّ مِنْهُم و اَنْ أكثِرَ مِن «لا حَوْلَ وَ لا قُوَّةَ اِلاّ بِاللّه» وَ اَنْ اَصِلَ بِرَحِمى و اِن قَطَعَنى و اَن اَنظُرَ الى مَن هُوَ اَسفَلُ مِنّى و لا اَنْظُرَ اِلى مَنْ هُوَ فَوقى و اَن لا يَأخُذَنى فِى اللّهِ لَومَةُ لائِمٍ و اَنْ اَقولَ الحَقَّ وَ اِنْ كانَ مُرّا و اَن لا اَسْاَلَ اَحَدا شَيئا؛
پروردگارم مرا به هفت خصلت امر نموده است: دوست داشتن بينوايان و نزديك شدن به آنها، ذكر لا حول و لا قوة الا باللّه را بسيار گفتن، با خويشاوندان رابطه برقرار كردن؛ هر چند آنان قطع رابطه كنند، [و در مسائل مادى]، به پايينتر از خود نگاه كنم نه به بالاتر، در راه خدا سرزنش ملامتگران را به خود نگيرم، حق را بگويم اگر چه تلخ باشد و از كسى چيزى نخواهم.
كانَ مِن فِعْلِهِ صلى الله عليه و آله اِذا لَبِسَ الثَّوبَ الجَديدَ حَمِدَ اللّهَ ثُمَّ يَدعو مِسكينا فَيُعطيهِ القَديمَ، ثُمَّ يَقولُ: ما مِن مُسلِمٍ يَكسو مُسلِما مِن شَمْلِ ثيابِهِ ـ لا يَكْسوهُ اِلاّ لِلّهِ عزَّوَجَلَّ ـ الاّ كانَ فى ضَمانِ اللّهِ عزَّوَجَلَّ و حِرزِهِ و خَيْرِهِ و اَمانِهِ حَيّا و مَيّتا؛
هر وقت رسول اكرم صلى الله عليه و آله لباس جديدى مى پوشيدند، خداوند را سپاس مى گفتند و سپس بينوايى را مى خواستند و لباس قديمشان را به او مى دادند و مى فرمودند: مسلمانى كه فقط براى رضايت خداوند عزوجل، لباس كهنه خود را به مسلمان فقيرى بدهد، تا هنگامى كه لباس به تن آن فقير است، در پناه و خير و ضمانت خداوند است، چه زنده بماند و چه بميرد.
كانَ النَّبىُّ صلى الله عليه و آله اِذا سُئِلَ شَيئا فَاِذا اَرادَ اَنْ يَفْعَلَه ُقالَ: نَعَم وَ اِذا اَراد اَنْ لا يَفْعَلَ سَكَتَ و كانَ لا يَقول لِشَىءٍ لا... ؛
هرگاه از رسول اكرم صلى الله عليه و آله چيزى تقاضا مى شد، اگر ايشان آن را مى خواستند انجام دهند، مى فرمودند: بله و اگر نمى خواستند انجام دهند، سكوت مى نمودند و هيچگاه ايشان براى چيزى نه نمى گفتند.
كانَ صلى الله عليه و آله لا يَذُمُّ اَحَدا وَ لا يُعَيِّرُهُ وَ لا يَطْلُبُ عَثَراتِهِ وَ لا عَوْرَتَهُ وَ لا يَتَـكَلَّمُ اِلاّ فيما رَجا ثَوابَهُ؛
رسول خدا صلى الله عليه و آله، هرگز بدگويى كسى را نمى كردند، سرزنش نمى نمودند و در پى لغزشها و اسرار ديگران نبودند و [درباره ديگران]، چيزى جز خير (خوبى) نمى گفتند.
كُنّا اِذا جَلَسْنا اِلَيْهِ صلى الله عليه و آله اِنْ اَخَذْنا فى حَديثٍ فى ذِكْرِ الآخِرَةِ اَخَذَ مَعَنا و اِنْ اَخَذنا فى ذِكْرِ الدُّنْيا اَخَذَ مَعَنا و اِنْ اَخَذنا فى ذِكرِ الطَّعامِ وَ الشَّرابِ اَخَذَ مَعَنا؛
هرگاه با رسول اكرم صلى الله عليه و آله مى نشستيم، اگر در مورد آخرت صحبت مى كرديم، ايشان هم با ما همان سخن را مى گفتند و اگر در مورد دنيا صحبت مى كرديم، ايشان همچنين مى كردند و اگر در مورد خوردنى و نوشيدنى صحبت مى كرديم، ايشان هم با ما هم سخن مى شدند.
لا يُـبَلِّغُنى اَحَدٌ مِنْكُم عَنْ اَحَدٍ مِن اَصحابى شَيئا، فَاِنّى اُحِبُّ اَنْ اَخْرُجَ اِلَيكُم و اَنَا سَليمُ الصَّدرِ؛
كسى از شما حق ندارد از هيچ يك از يارانم چيزى به من بگويد؛ زيرا دوست دارم در حالى كه چيزى از شما در دلم نيست به سويتان بيايم.
اِنَّ رَسولَ اللّهِ صلى الله عليه و آله كانَ اِذا اَتاهُ الضَّيْفُ اَكَلَ مَعَهُ وَ لَمْ يَرْفَعْ يَدَهُ مِنَ الْخِوانِ حَتّى يَرْفَعَ الضَّيْفُ يَدَهُ؛
رسول خدا صلى الله عليه و آله هرگاه ميهمان داشتند، با او غذا مى خوردند و دست از سفره و غذا نمى كشيدند، تا آنكه ميهمان دست از غذا خوردن بكشد.
كانَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله يُداعِبُ وَ لا يَقولُ اِلاّ حَقّـا؛
رسول اكرم صلى الله عليه و آله شوخى مىكردند ولى جز حقّ چيزى نمىگفتند.
كانَ رَسولُ اللّه صلى الله عليه و آله فَخْما مُفَخَّما... يَتَـكَلَّمُ بِجَوامِعِ الكَلِمِ فَصْلاً لا فُضولَ فيهِ و لا تَقصيرَ. دمثا، لَيْسَ بِالجافى و لا بِالْمَهينِ تَعظُمُ عِنْدَهُ النِّعْمَةُ و اِنْ دَقَّت لا يَذُمُّ مِنها شَيئا غَيْرَ اَنَّهُ كانَ لا يَذُمُّ ذَواقا و لا يَمدَحُهُ و لا تُغضِبُهُ الدُّنْيا و ما كانَ لَها، فَاِذا تُعوطىَ الحَقّ لَم يَعْرِفهُ اَحَدٌ، و لَم يَقُمْ لِغَضَبِهِ شَىءٌ حَتّى يَنتَصِرَ لَهُ... ؛
رسول اكرم صلى الله عليه و آله (در نظرها) با شكوه و بزرگوا بودند... سخنانى كوتاه، جامع و بىچون و چرا مىگفتند بدون كم و زياد، نرمخو و مهربان بودند، در حق كسى ظلم نمىكردند، كسى را خوار نمىشمردند، نعمت را اگر چه كم بود، بزرگ مىدانستند و چيزى از آن را نكوهش نمىكردند، از مزه غذا نه بد مىگفتند و نه تعريف مىكردند، دنيا و آنچه به آن مرتبط است ايشان را خشمگين نمىساخت و هرگاه حقى ضايع مىشد، احدى را ملاحظه نمىكردند و چيزى باعث رفع خشمشان نمىشد، تا آنكه حق را حاكم سازند.