نام:
ايميل:
سايت:
   
متن پيام :
حداکثر 2000 حرف
كد امنيتي:
  
  
 <    <<    126   127   128   129   130    >>    >
 
آرامش چيست ؟
نگاه به گذشته و شکر خدا
نگاه به اينده و اعتماد به خدا
نگاه به اطراف و جستجوي خدا
نگاه به درون و ديدن خدا
لحظه هايت سر شار از بوي خدا . . .
+ ... 

سلام ..

فك كنم شب يلدا واستون خيلي مهمه !!!

مي گن با هرکي دوست بشي شکل و فرم اونو مي گيري
فکرشو بکن…
اگه با خدا دوست بشي ، چه زيبا شکل مي گيري . . .
آفرين ها بر تو بادا اي خدا / ناگهان کردي مرا از غم جدا
گر سر هر موي من گردد زبان / شکر هاي تو نيايد در بيان
تو در جان مني من غم ندارم / تو ايمان مني من کم ندارم . . .
+ ... 
دلم کمي خدا مي خواهد ...
کمي سکوت...
کمي آخرت...
دلم دل بريدن مي خواهد...
کمي اشک...
دلم يک کوچه مي خواهد بي بن بست !!
و يک خدا تا کمي با هم قدم بزنيم!!
فقط همين!!
خدا يا گر نبخشي آنچه خواهم/گر ببخشي درد وبلا تو با هم
به نام حکمت آنرا مي پذيرم/که عشق غير تو باشد گناهم . . .
+ ... 
به سلامتي همه اونايي که
اونقدر دلشون گرفته که خواب به چشماشون نمياد !
.
اونا که با اينکه ميدونن طرفشون راحت راحت خوابيده ،
بازم هر چند دقيقه زير چشمي موبايلشونو نگا ميکنن،
.
.
.
که شايد يه اس ام اس روشنش کنه !!!
نا کرده گناه در جهان کيست ؟ بگو
آن کَس که گنه نکرده چون زيست؟بگو
من بد کنم وتو بد مکافات دهي
پس فرق ميان من و تو چيست؟ بگو . . .
+ ... 
ما چون ز دري پاي کشيديم ، کشيديم
اميد ز هر کس که بريديم ، بريديم

دل نيست کبوتر که چو برخاست نشيند
از گوشه بامي که پريديم ، پريديم

رم دادن صيد خود از آغاز غلط بود
حالا که رماندي و رميديم ، رميديم
خدايا
راهي نميبينم ، آينده پنهان است اما مهم نيست
همين کافيست که تو راه را ميبيني و من تو را . . .
+ ... 
مـــــن،

نبودنت را ، تــــــاب مي آورم

رفتنت را ، تحمـــــّل ميکنم . . .

فراموش شدنم را ، بــــاور ميکنم . . .

امــــــا . . . . . .

فــــــراموش کردنــــــت . . .

ديگر . . . کـــــا رِ مــــــن نــــــيست . . . . !!!
+ ... 
فاجعه زماني اتفاق مي افته که کسي رو دوست داري ؛
که نه درکت ميکنه !
نه حرفاتو مي فهمه !
اما توبازم دوستش داري !
نمي توني ازش بگذري !
بودنش زجرت ميده !
نبودنشم زجرت ميده . . .
+ ... 
اين روزها...
بيشتر از قبل ،حال همه را ميپرسم ...
سنگ صبور غم هايشان ميشوم .
اشکهاي ماسيده روي گونه هايشان را پاک ميکنم
اما ...
يک نفر پيدا نميشود
که دست زير چانه ام بگذارد ...
سرم را بالا بياورد و بگويد:
حالا تـــــــو برايمــــــ بگو ...
+ ... 
گفته بودم که به دريا نزنم دل اما
کو دلي تا که به دريا بزنم يا نزنم
وقتي تو نيستي
چقدر دل تنگ مي شوم گاهي خيلي زياد...
و اين دلتنگي مي بردم تا ترس.
يک ترس دائمي که نکند اين دلتنگي ها هميشگي بشود
از تصادف جان سالم بدر برده بود
و مي گفت زندگي خود را مديون ماشين مدل بالايش است
و خدا همچنان لبخند مي زد . . .
 <    <<    126   127   128   129   130    >>    >