ساعت دماسنج

نام:
ايميل:
سايت:
   
متن پيام :
حداکثر 2000 حرف
كد امنيتي:
  
  
 <    <<    21   22   23   24   25    >>    >
 
من خدايي دارم ، که در اين نزديکي است
نه در آن بالاها
مهربان ، خوب ، قشنگ
چهره اش نورانيست
گاهگاهي سخني مي گويد ، با دل کوچک من، ساده تر از سخن ساده من
او مرا مي فهمد ، او مرا مي خواند ، او مرا مي خواهد …
هميشه از “چوب خدا” ترسوندنمون ولي حتي يه نفر هم به “بوس خدا” اميدوارمون نکرد !!!
خدايا ! ببخشاي مرا …
آنقدر که حسرت نداشته هايم را خوردم ، شاکر داشته هايم نبودم …
جاده هاي زندگي را خدا هموار مي کند ؛ کار ما تنها برداشتن سنگ ريزه هاست …
اي جمله بي کسان عالم را کَس
يک جو کَرمت تمام عالم را بَس
من بي کَسم و کسي ندارم جز تو
يا رب به فرياد من بي کَس رَس
قشنگ ترين حس زمانيست که يه اتفاق خوب برات ميفته و مطمئني که اون اتفاق خوب يه پاداش از طرف خدا براي تو بوده …
بدترين احساس زماني است که خودت هم مي فهمي که از خدا دور شده اي …
من همان خاک خوشبخت
من همان نور هستم
پس چرا گاهي اوقات
اين همه از خدا دور هستم ؟
خدايا
مي دانم خالي از تقصير نيستم اما مي خواهم از اينکه مرا در هر حال دوست داري سپاسگذاري کنم !
هر دري بسته شود ، جز در پرفيض خدا
اين در خانه عشق است که باز است هنوز …
عارفي را گفتند : دنيا را چگونه مي بيني ؟
گفت : آنچنان که بدون رضايت من برگي از درخت نمي افتد !!!
گفتند : مگر خدايي تو ؟
گفت : نه ، راضي ام به رضاي خدا …
دست نيازمندي را گرفتم براي لحظه ايي کوتاه و صدايي شنيدم که مرا لرزاند !!!
صداي خنده ي “خدا” را شنيدم ، واضح تر از صداي نفس هايم …
همه چيز پر از خداست ؛ درخواست کن ، باور کن و دريافت کن …
خدايا تو ميداني آنچه را که من نميدانم …
در دانستن تو آرامشيست و در ندانستن من تلاطمها …
تو خود با آرامشت تلاطمم را آرام ساز …
ميشنود صدايي به کوچکي صداي تو را ، “خدايي” که به بزرگي جهان هستي است …
 <    <<    21   22   23   24   25    >>    >