ساعت ویکتوریا

نام:
ايميل:
سايت:
   
متن پيام :
حداکثر 2000 حرف
كد امنيتي:
  
  
 <    <<    41   42   43   44   45    >>    >
 
تــــا نيــايـي... بيـــرقِ سيـــاهِ مـــــاتم و عَلَــــمِ ســــرخ انتقــــام از گنبـــد مفتون‌گــر " حسيــن " پـــائين نمي‌آيــــد کــــه نمي‌آيــــد... بيــــــا ... اي منتقــم خـــونِ هفتـاد و دو ذبـــح عظيــــم
بلند ترين ارتفاع
براي سقوطمان
افتادن از نگاه "مهدي فاطمه" است ... !!~~!!
دِل ســيــآه شُــد بَــس کِـــ طُــلــوعِ تُــو رآ نَــديــد
بــآيَــد بَــرآيِ خُــود دِلــي دَســتُــ و پــآ کُــنَــم
هميشه ميگن شايد اين جمعه بيايد شايد...به هواي اين شايدها هرجمعه چشم انتظارتم اقا....ولي وقتي غروب هر جمعه خورشيد دامن غرويشو پهن ميکنه يکم دلم ميگيره ولي به اين شايد ها ايمان دارم چون خورشيد بعد از هر غروبي دوباره طلوع ميکنه منتظرتيم اقا اي که نامت هس ارامش دل ها
بارالها! فرج مهدي موعود چه شد؟
آنکه دلها ز عطايش ز غم آسود، چه شد؟

گوهر گنج فضايل، دُرمنضود، چه شد؟
صبح اميد چه شد؟ طالع مسعود چه شد؟
از آيت الله بهاءالدينــي رحمه الله عليه پرسيدنــد :
علت ايــن که عصرهاي جمعه دل انسان مي گيــرد و
غمگيــن مي شود چيست ؟
فرمودنــد:
چون در آن لحظه قلب مقدّس امـام عصــر ارواحنافداه بــه سبب
عرضــه ي اعمال انسان ها ، ناراحت و گرفتــه است ،
آدم و عالم متأثــر مي شونــد. حضــرت قلب و مدارِ وجـود است.
• شرح چهل حديـث،432 •
اللهم اغفر لي الذنوب التي تحسب الدعا:
خدايا ببخش آن گناهاني که مانع اجابت دعا ميشود.
خدايا به اعتبار خوبانت ظهور مهدي(عج) رو نزديک کن.
خدايا به آبروي مهدي گناهامون رو ببخش و بلاها رو ازمون دور کن...
آمين
يا مهدي (عج)...
شما که از ياد ما غافل نميشيد.آقا جان دعا کنين ما هم از يادتون غافل نشيم.مهدي جان...
اي تماشايي ترين مخلوق خاکي بر روي زمين...
آسماني ميشويم وقتي که يادتان ميکنيم...
تنها خوشيمان ياد شماست...
يادتان را از ما نگيريد...
آمين

فاطمه امشب به سامرّا عزا برپا کند / ديده را ياد امام عسگري دريا کند
اي خوش آن چشمي که امشب با امام عصر خود / خون دل جاري به رخ در مرگ آم مولا کند

شهادت امام حسن عسگري «ع» بر امام زمان «عج» تسليت باد .

+ ... 
موج است او که از نفس افتاده
برخاسته‌ست اگر سپس افتاده

غمگين نباش، بيشه‌ي خالي! شير،
شير است اگرچه در قفس افتاده

بويي از او نبرده نسيم الّا
صدها غزال در هوس افتاده …

عشق اتفاق ِ ساکت و بي‌رحمي‌ست
هرجا دلي شکست پس افتاده
+ ... 
غمگين نباش، بيشه‌ي خالي! شير،
شير است اگرچه در قفس افتاده

بويي از او نبرده نسيم الّا
صدها غزال در هوس افتاده …

عشق اتفاق ِ ساکت و بي‌رحمي‌ست
هرجا دلي شکست پس افتاده

تقصير ِ او نبود دل از من برد
شهد است هرکجا مگس افتاده

از سيب‌ها بپرس به جز معشوق
عاشق به پاي هيچ‌کس افتاده؟

از جا بلند مي‌شود او يک روز
مانند ِ موج ِ از نفس‌ افتاده
+ ... 
موج مي‌داند ملال عاشق سرخورده را
زخم خنجرخورده حال زخم خنجرخورده را …

در امان کي بوده‌ايم از عشق، وقتي بوي خون
باز، وحشي مي‌کند باز ِ کبوتر خورده را

مرگ از روز ازل با عاشقان هم‌کاسه است
تا بلرزاند تنِ هر شام ِ آخر خورده را

خون دل‌ها خورده‌ام يک عمر و خواهم خورد باز
جام ديگر مي‌دهندش جام ديگر خورده را

شعر شايد يک زن زيباست، من هم سايه‌اش
عاشق خود مي‌کند هرکس به من برخورده را
+ ... 
پشت ديوار همين کوچــه به دارم بزنيد

من که رفتم بنشينيد و ... هوارم بزنيد

باد هم آگهـــي مرگ مرا خواهد برد

بنويسيد که: "بد بودم" و جارم بزنيد

من از آيين شما سير شدم ... سير شدم

پنجـــه در هر چه کـه من واهمه دارم بزنيد

دست هايم چقدر بود و به دريا نرسيد؟!

خبـــر مرگ مرا طعنــــه به يــــارم بزنيد

آي! آنها! که به بي برگي من مي خنديد!

مرد باشيد و ... بياييد ... و ... کنارم بزنيد
+ ... 
در اين بازي که بر پا کرده اي

خيلي وقت است کنارکشيده ام

اين روز ها در بازندگي قهار شده ام

بازي است ديگر برد و باخت دارد

باختم؟فداي يک تار مويت

توتنها بخند

دلي که شکست

بردو باخت نميشناسد

+ ... 
تا به كي بايد رفت
از دياري به ديار ديگر
نتوانم ‚ نتوانم جستن
هر زمان عشقي و ياري ديگر
كاش ما آن دو پرستو بوديم
كه همه عمر سفر مي كرديم
از بهاري
به بهاري ديگر
 <    <<    41   42   43   44   45    >>    >