چراغ جادو

نام:
ايميل:
سايت:
   
متن پيام :
حداکثر 2000 حرف
كد امنيتي:
  
  
 <    <<    56   57   58   59   60    >>    >
 
نه تنها ماتم جان سوز پرچمدار توحيد است
که هستى شد سيه پوش امام ممتحن امشب
گهى گريم ز داغ جانگداز حضرت خاتم

گهى نالم چو نى در سوگ فرزندش حسن امشب . . .

*************************************

يا امام رضا! همراه با کبوتران حرمت، محزون و گريان دل را به دور بارگاه تو پر مى دهيم تا با زمزمه ملائک همراه شويم.

شهادت پيامبراکرم( ص)وامام حسن(ع) وامام رضا (ع)تسليت باد.

هر شب نبودنت هزينه بالايي دارد …
يک قوطي کبريت
دو پاکت سيگار
و سال ها سرفـــــــــــه !
mer30
منتظـــر بارانـــم…
در خلوت کوچه هايم
باد مي آيد
اينجا من هستم ؛
دلم تنگ نيست….
تنها منتظر بارانم
تا قطره هايش بهانه ايي باشند
براي نم ناک بودن لحظه هايم
و اثباتي
بر بي گناهي چشمانم!
mer30
اين که نامش زندگي استــــــ
من را کُشتــــــ
مانده امـــــــ
آن که نامش مرگ استـــــــ
با من چه مي کند ..
mer30
با شاد بودن،زيبا بودن،رنگي بودن،
خنديدن،رقصيدن و آواز خواندن
هم مي توان به بهشت رفت،
کافيست خوب باشيم وانسان.
mer30
جايي خوندم:
اين پاهايي که حالا من باهاشان از تو فرار مي‌کنم را روزي مي‌گذارند کنار هم و شست‌شان را به هم مي‌بندند که تکان نخورند...

خدايا وقتي اين روزمون برسه که دستمون پر باشه
mer30
ميـــــــ ـان دِلتَنگــــــي هايَــــــم باشــ ـــــــ تا فَراموشَـــ ـــت نَکُــــــنَم…

تا بــــه ياد داشـــ ـــته باشَمَـــــت…

تا بويَـــ ــــت را حِــس کُنَـــــــ...

تا بِــــــ ـدانَــــم که هَستـ ـــــي…

تَـــــــ ـمامِ دُنيـــ ــــام قَلبَــــمه…

دنيـــ ــــام باشــــ ـــه واسه تــ ـــــــو…

تا بِدانــــ ـــي ميانِ ثانيــــ ـــه هايِ دِلتَنگيـــــهامـــ تــــــو وجــــــ ــــود داريــــ ـــ….

فَــقَط تـــ ــــو.......
mer30
گفته باشم …

من "درد "ميکشم اما تو چشمهايت را ببند...

سخت است بدانم ميبيني و بي خيالي...

تويي که روزگاري برايم درمان بودي ...
mer30
وَقتي کـه تَمــــــــــــامِ راه را آمَدِه بـودَم


وَقتي کـه تا تــــــــــــــــــــو هيچ نَمانـده بــود...


چِقَدر ديــــــــــــــــــــر يادَشـــ آمَد خــــــــُــــــدا


کـه مـــا قِسمَتـِ هَمديگَر نيستيـــم.!!!
mer30
چشمانت را ببند و فقط

لحظه اي خود را به جاي من بگذار

حس مي کني چقدر تنهايم؟!

وقتي ميان اين همه

آدم فقط تورو مي خوام

که تکيه گاه گريه ام باشي.
mer30
گاهي آدم ميماند بين بودن يا نبودن!

به رفتن که فکر مي کني اتفاقي مي افتد

که منصرف مي شوي…

ميخواهي بماني،

رفتاري مي بيني که انگار بايد بـــروي!

اين بلاتکليفي خودش کلــــي جهنـــــــــــــــم است ...
mer30
هر آدمي که م?رود . . .
?ک روز
?ک جايي
به ?ک هوا??
برمبگردد !
هم?شه ?ک چ?ز? برا? جا ماندن هست !
حت? ?ک خاطره !
mer30
مــلــودرام مســخره اي بــود
زنــــدگــي !
ايــن را تمــام منتــقدان
ابــراز کــرده انــد !
داستــان تکــراري،
ســکــانس هــاي اشتــباه،
و پــايــان آبــکي !
اي خــــــــــــــــدا !
ازخــــودت دفــاع نمــي کنــي ؟!!!
mer30
آدمها مثل سايه اند !

ازشون فرا کني .

دنبالت ميدوند!

دنبالشان که بدويي .

ازت فرار ميکنند ! !
mer30
گفتگوي دانش آموز تنبل باخدا...

الهي سوگند به بلنداي درخت چنار و به ترشي رب انار ؛ ترحمي بنما بر اين بنده بي مقدار ؛ بي کار و بي عار که دمارش را برآورده روزگار !

اي خالق مدرسه و اي به وجود آورنده فرمول هاي حساب و هندسه ؛ اي خداي عزيزم ، بيزارم از اين نيمکت و ميزم ؛ دانش آموزي سحر خيزم که هر روز صبح زود ساعت 10 از خواب بر مي خيزم ؛ و روز هاي شنبه تا پنجشنبه اغلب از مدرسه مي گريزم ؛ که من انساني نحيفم و در کلاس درس بسيار ضعيفم ؛ اگر چه نزد معلم و دانش آموزان خيلي خوار و خفيفم ؛ ولي خارج از مدرسه به هرکاري حريفم !

اي خالق شهرستان هاي کرمان و يزد و رشت ؛ نمره انضباط مرا داده اند هشت ؛ ديگر به چه اميدي مي توان سر کلاس درس نشست ؟ ؛ آنجا که معلم هم نميکند گذشت ؛ چه کنم اگر سر نگذارم به کوه و به دشت ؟ ؛ الهي مي داني که من کيستم ؛ هرچند که دانش آموزي فعال و درس خوان نيستم ؛ ولي چقدر عاشق نمره بيستم ؟!؟!

پروردگارا سال گذشته هنگام امتحان خواستم تقلب کنم ، معلم از راه رسيد ؛ رنگ از رخسارم پريد ؛ برگه امتحاني ام را گرفت و کشيد و آن را از هم دريد و چنان کشيده اي به صورتم کشيد که برق سه فاز از چشمم پريد و صدايش را مادرم در خانه شنيد !

اي خالق آموزگار و اي سازنده مداد و خط کش و پرگار ، آن چنان هدايتم کن تا اين معني را بدانم که اگر معلم خودش درس را ميداند پس چرا از من ميپرسد و اگر نميداند چرا از ديگران و آن هايي که ميدانند نميپرسد ؟

اي آفريدگار خودکار بيک ؛ سوگند به کتاب هاي شيمي و فيزيک ؛ و فرمول اسيد اتانوئيک ؛ که مشتاقم به يک دست لباس شيک ؛ و از خوراکي ها آرزومندم به خوردن قيمه با ته ديگ ؛ ولي اگر نبود راضي ام به يکي دو سيخ شيشليک !

الهي از مدرسه بسيار دلتنگم و در کلاس درس هميشه منگم و با دو ابر قدرت شرق و غرب يعني بابا و معلم هميشه در جنگم ولي در ساعت تفريح بسيار زرنگم !!!
mer30
 <    <<    56   57   58   59   60    >>    >