نام:
ايميل:
سايت:
   
متن پيام :
حداکثر 2000 حرف
كد امنيتي:
  
  
 <    <<    31   32   33   34   35    >>    >
 
هنوزهم انتظار و انتظار است

هنوزهم دل به سينه بي قرار است

هنوز هم خواب ميبينم به شبها

همان مردي که بر اسبي سوار است

همان مردي که آيد جمعه روزي

واين پايان خوش انتظار است
سلام عليکم خدا قوت
در حكومت اسلامى - يعنى حكومت فقيه عادل و فقيه متقى - هم حضور مردم هست، هم حضور معنويت و ارزشهاى اسلامى و حضور تقوا هست؛ اين، بالاتر از همه است.
عيد است ولي بدون او غم داريم / عاشق شده ايم و عشق را کم داريم
اي کاش که اين عيد ظهورش برسد / اينگونه هزار عيد با هم داريم

اللهم عجل لوليک الفرج

سال نو مبارک



سلام عليکم خدا قوت

حقيقتاً اين نمازهايى كه ما مى‏خوانيم، در واقع اداى بندگان خدا را درمى‏آوريم. بنده به خودم كه مراجعه مى‏كنم، اين‏طورى مى‏بينم، چون بندگان برجسته‏ى خدا طور ديگرى نماز مى‏خوانند؛ تسبيح كه مى‏كنند، تسبيح از دل و جانشان برمى‏خيزد؛ سجده كه مى‏كنند، در واقع دلشان سجده مى‏كند. امام خامنه اي دامه ظله العالي


سلام

آسايش آدمي، در زنداني كردن زبان است.

پيامبر اکرم (ص)[گل][گل][گل][گل][گل]

سلام عليکم خدا قوت

انسان هميشه به نماز محتاج است و در عرصه‏هاى خطر، محتاجتر.
امام خامنه اي دامه ظله العالي


سرفصل بھار روي گلگون داريم
لب تشنه عيشم و دلي خون داريم
الحال ز داغ فاطمه آه و فغان
ما غمزدگان فاطميّون داريم

منتظر حضورتون . . .
يا زهرا
+ ناصر 

سلام بزرگوار

ممنون ازحضور ولطفتون

زحمت کشيديد
دنيا مشتش را باز کرد.
شهدا "گل" بودند و ما "پوچ".
خدا آنها را برد و زمان ما را...

و اين نــهايت شعــر است : دوسـتت دارم. عبارتي کـه هيــچ شاعــري تــوي گيومــه محــدودش نمي کـــند…
تو اين روزا برام حکم بارونو داري وسط کوير
همونقد زندگي بخش
همونقد محال
عشق من...
بي تو...
سالم تحويل نميشود...
تحميل ميشود
نمي دانم چراتنم ميلرزد وقتي صحبت ازتوميشود،نه ازترس حضورت نيست
ازآرزوي به تورسيدن است ازشايدهاوبايدها و ازاينکه نميدانم داشتنت رو عاشقانه اشک بريزم يادوريت را...
سلام
ممنون از حضور گرمتون .
انشاءالله که اين سال ، براي شما و همه شيعيان شروعي تازه باشد و گذشتن از آن پيچ تاريخي براي ما آسان گردد ...

**التماس دعاي فرج**
+ ليلا 
سلام
ممنونم که اومدي؟

+ ليلا 
خانه دوست کجاست ؟

در فلک بود که پرسيد سوار آسمان مکثي کرد

رهگذر شاخه نوري که به لب داشت به تاريکي شن ها بخشيد

و به انگشت نشان داد سپيداري و گفت : نرسيده به درخت

کوچه باغي است که از خواب خدا سبزتر است

و در آن عشق به اندازه پرهاي صداقت آبي است

مي روي تا ته آن کوچه که از پشت بلوغ ، سر بذر مي آورد

پس به سمت گل تنهايي مي پيچي ، دو قدم مانده به گل

پاي فواره جاويد اساطير زمين مي ماني

و تو را ترسي شفاف فرا مي گيرد.

در صميميت سيال فضا خش و خشي مي شنوي

کودکي مي بيني رفته از کاج بلندي بالا، جوجه بردارد از لانه نور

و از او مي پرسي خانه دوست کجاست؟
 <    <<    31   32   33   34   35    >>    >