سلام [گل]

چشمم به انتظـار تو تر شد نيامدي

اشكم شبيه خون جگر شد نيامدي

گفتم غروب جمعه تو از راه مي رسي

عمرم در اين قرار به سر شد نيامدي

اللهم عجل لوليک الفرج[گل]

سلام
نام بلند شهيد خواه ناخواه انسان را به تعظيم و اداي احترام قلبي وا مي دارد و عکس زيباي او ما را با چهره ملکوتيان پيوند مي زند اما ياد و خاطره او چون گوهري چسبيده به نگين دل مايه آرامش خاطر و اميدواري ما به عنايت و رحم و شفقت خداست که به حرمت آبروي اين عزيزان هم که شده از گناهان ما درگذرد و توفيق پيروي از آن پاکان راست کردار را به ما عنايت فرمايد.
خداي بزرگ اين ذخيره عزيز و امانت ارزشمند را در بارگاه قرب خود بيش از پيش از برکات رحمت خود بهره مند فرمايد.
التماس دعا از محضر شما گرامي

يه آرزو مونده تو سينه/اللهم الرزقنا مدينه
چه حرمي داره حسين/ولي حسن آقام حرم نداره
چه گنبدي داره حسين/ولي بقيع همش گرد و غباره
اي آسمون ببار آقام حرم نداره/اي دل نگير آقام حرم نداره
خونه ميخوام چيکار آقام حرم نداره..

روشنى رخسار را جستجو نمودم، پس آن را در نماز شب يافتم.
سرورى و بزرگى را جستجو نمودم، پس آن را در خيرخواهى براى بندگان خدا يافتم.
کارهاى پر ارزش را جستجو نمودم، پس آن را در شکيبايى يافتم.

امام صادق(ع)

صاحب عصرامدنت ديرشد
کاش بيايي که رخم پيرشد
عاطفه ها يخ زده اين فصل سال
چشم و دلم هم ز زمين سيرشد

يه روز جمعه ميرسه که تو مياي...
تو خيابونا، ايستگاه صلواتي ميزارن
شهرا چراغوني ميشه
بعد يکي ازم ميپرسه :چي شده؟ قضيه چيه؟
اونوقت ميگم :مگه خبر نداري؟ به اين پارچه نگاه کن چي نوشته؟!
مهدي آمد...

با يـــک نـــــــفــــس تــَـــمــــام جــــــهــــــنــّـــم شود
بـِــهــِــشـــت
گويند اگر جهنميان يک صـــــــــدا :
حـــُـــسيـــــــــــــــن .....

چـہ قـدر دلـم تـنـگ شـده بـراے وقـتے کـہ تـا دلـم
سنـگـ?ـنے مے کـرد ،
تـمـام اشـک و حـرف ام را بـقـچـہ مے کـردم
مے زدم بـہ بـغـلـم
مے دو?ـدم
سمـت نـور عـلـ? نـور
سمـت امــام رضـا

همه ي آبـــرويم کربــــلايي شدنم بود...
حسين جــــان،بي آبرويـــم نکن.

در جايي خواندم:
پرچم حسين(ع)
به دست عباس(ع) است
و بر سر زينب(س)...!
اينجاست که کشف حجاب
استراتژي دشمن مي شود!
چادر يعني بيرق حسين(ع) ...

اللهم صل علي محمد و آل محمد و عجل فرجهم
هرکه داراي قلب شايسته باشد، خداوند به او عشق مي ورزد.
پيامبر اکرم(ص)

تقـــويم امســـالم داره تمـــوم ميشــــه

آقاجان

دوري بســـه

تو را به جان مادرت بــرگــرد!

نگاه کن سر پ?ر? چه ب? عصا مـــانده
گرفته اند از ا?ن پ?ر زن پســـــر ها را
» يا امّ البنين ... «

لکنت زبان گرفته ام از رقص پرچمت
يک کربلا مرا بطلب جان مادرت.