درب کنسرو بازکن برقی

نام:
ايميل:
سايت:
   
متن پيام :
حداکثر 2000 حرف
كد امنيتي:
  
  
 <    <<    16   17   18   19   20    >>    >
 
+ گنبدطلايي 
ما از ديدار امام زمان محروم شده ايم اما;
هيچکس از اين تحريم صدايش در نيامد،
نه مذاکره اي..
نه توافق نامه اي..
نه تلاشي براي اعتماد سازي..
زندگي درست مثل نقاشي کردن است؛
خطوط را با اميد بکشيد
اشتباهات را با آرامش پاک کنيد
قلم مو را در صبر غوطه ور کنيد
و با عشق رنگ بزنيد...

سلام ودرودبرشما
ممنونم ازمطالب زيباتون ,زيباترين شکوفه هاي باغ دعاتقديم شما
مهرتان مستدام[گل]


تـو رفته اي

و من از تنــهايي

کَکَ ــم هم نمي گزد ديگــر..

حــالا باز هــم بگو دروغ گفــتن بلد نيستي...

با سلام مجدد خدمت شما و تشکر از اين که به سايت ما سر زديد. تو اين سايت مي‌تونيد مطالب مذهبي و سياسي مختلفي رو پيدا کنيد. ما در گروه خودمون به مباحثي پيرامون اعتقادات مي‌پردازيم. شما هر نوع سوالي راجع به اثبات خداوند متعال و اوصاف او، نبوت، معاد، امامت و... داشته باشيد مي‌تونيد از ما بپرسيد.

شما مي‌تونيد مطالب ما رو حتي بدون ذکر منبع تو وبتون قرار بديد مهم اينه که اين مطالب نشر پيدا کنه.

حقير و دوستانم در خدمتتون هستيم.

روزي يک کارمند پست وقتي به نامه هاي آدرس نامعلوم رسيدگي مي کرد متوجه نامه جالبي شد. روي پاکت اين نامه با خطي لرزان نوشته شده بود: «نامه اي براي خدا!» با خود فکر کرد: «بهتر است نامه را باز کنم و بخوانم.»
در نامه اين طور نوشته شده بود: «خداي عزيز! بيوه زني 83 ساله هستم که زندگي ام با حقوق ناچيز بازنشستگي مي گذرد. ديروز کيف مرا که صد دلار در آن بود دزديدند. اين تمام پولي بود که تا پايان ماه بايد خرج مي کردم. هفته ديگر عيد است و من دو نفر از دوستانم را براي شام دعوت کرده ام، اما بدون آن پول چيزي نمي توانم بخرم. هيچ کس را هم ندارم تا از او پول قرض بگيرم. تو اي خداي مهربان تنها اميد من هستي به من کمک کن...»
کارمند اداره پست که تحت تاثير قرار گرفته بود نامه را به همکارانش نشان داد. نتيجه اين شد که همه آنها جيب خود را جستجو کردند و هر کدام چند دلاري روي ميز گذاشتند. در پايان 96 دلار جمع شد و براي پيرزن فرستادند...
همه کارمندان اداره پست از اينکه توانسته بودند کار خوبي انجام دهند خوشحال بودند. عيد به پايان رسيد و چند روزي از اين ماجرا گذشت تا اين که نامه اي ديگر از آن پيرزن به اداره پست رسيد. روي نامه نوشته شده بود: نامه اي به خدا!
همه کارمندان جمع شدند تا نامه را بخوانند. مضمون نامه چنين بود: «خداي عزيزم. چگونه مي توانم از کاري که برايم انجام دادي تشکر کنم. با لطف تو توانستم شامي عالي براي دوستانم مهيا کرده و روز خوبي را با هم بگذرانيم. من به آنها گفتم که چه هديه خوبي برايم فرستادي... البته چهار دلار آن کم بود که مطمئنم کارمندان اداره پست آن را برداشته اند ...!»
??? گـاهي بايـَد بي رَحمــ بْـود
???
??? نـَهـ با دوسْتـــ
???
??? نـَهـ با دُشمـَــن
???
??? بـَلکـِهـ با خودَتــ
???
??? وَ چـِهـ بـُزرگـَتــّ ميکـُنـَد
???
??? آنــ سيليــ کـِه خـودَتــْ مي خوابـانيـــْ تويــ صورَتـَتــ....
+ f.o 
ي طبيبا بسر بستر بيمار بيا بهر دلداري دلسوخته زار بيا
تو که دل را به نگاهي بربودي زکفم بپرستاري بيمار دل افکار بيا . . .
به اميد ظهورش . . .

سلام عليکم خدا قوت

خداگو با خداجو فرق دارد
حقيقت با هياهو فرق دارد
بسا مشرک که خود قرآن بدست است
نداند در حقيقت بت پرست است

** مهدي سهيلي **


راهي براي رد شدن از اين مسير نيست!!

تقصير او نبود "دلم" اشتباه كرد...
+ sh 
مــعـلـــم مـوضـوع انـشـــا داد :

"وقـتي بـزرگــــ شـديــــد مي خـواهـــيـد چـه کاره شــويـد ؟"

کـــودکـــــ ســـرطــانــــي نــوشــــت :

مــن بـــزرگــــــــــ نـــخـــواهـــم شــــــد . . . !
به روز اول هر سال چون دلم نگريست ،

نه گريه کرد و نه خنديد، بل به خنده گريست ...

چگونه ام نتوان گفت اين کسي داند ،

که زار زار بخنديد و قاه قاه گريست ...

از اين که سال نو آمد پيام زندگي است ،

از اين که سال کهن شد نشان رهسپري ست ..
اهاي غريبه.............



کنارش ميشينيو فقط با چند ايه قران محرمش ميشي



و من با يک دنياعشق و حسرت به او نامحرمم...
گآهي دِلــَت نــِميخوآهــَد . . .؛

ديــروز رآ بِه يآد بــيآوَري . . .؛

اَنگــيزه اي بــَرايِ فــَردآ هـَم نــَدآري . . .!!!
...
وَ حآل هــَم کِه . . .؛


نداشته ها و تنهايي هاي کوچک با چيزها و آدمهاي کوچک پر ميشوند
نداشته ها و تنهايي هاي خيلي خيلي خيلي بزرگ ، فقط با ” خدا “
يامهدي
+ معراج شهدا 
سلام عليکم
ممنون از حضورتون
هويت شهيد پلاک وي نيست هويت شهيد خون جاري بر پيشاني اوست که تقدير آن در عهد الست بر پيشاني او مي درخشد...
 <    <<    16   17   18   19   20    >>    >