خستهام از اين كوير، اين كوير كور و پير
اين هبوط بيدليل، اين سقوط ناگزير
آسمان بيهدف، بادهاي بيطرف
ابرهاي سربهراه، بيدهاي سر به زير
اي نظاره شگفت، اي نگاه ناگهان!
اي هماره در نظر، اي هنوز بينظير!
آيه آيهات صريح، سوره سورهات فصيح!
مثل خطي از هبوط، مثل سطري از كوير
مثل شعر ناگهان، مثل گريه بي امان
مثل لحظههاي وحي؛ اجتناب ناپذير
اي مسافر غريب در ديار خويشتن
با تو آشنا شدم، با تو در همين مسير!
از كوير سوت و كور، تا مرا صدا زدي
ديدمت ولي چه دور! ديدمت ولي چه دير!
اين تويي در آن طرف، پشت ميله ها رها
اين منم در اين طرف، پشت ميله ها اسير
دست خسته مرا، همچو كودكي بگير
با خودت مرا ببر، خستهام از اين كوير!
قيصر امينپور