ساعت ویکتوریا

نام:
ايميل:
سايت:
   
متن پيام :
حداکثر 2000 حرف
كد امنيتي:
  
  
   1   2   3   4   5    >>    >
 
ايستادگي کن تا روشن بماني ؛
شمع هاي افتاده خاموش مي شوند
(احمد شاملو)
+ چادرخاکي 
از ميان اشک ها خنديده مي آيد کسي
خواب بيداري ما را ديده مي آيد کسي

با ترنم با ترانه با سروش سبز آب
از گلوي بيشه خشکيده مي آيد کسي

مثل عطر تازه تک جنگل باران زده
در سلام بادها پيچيده مي آيد کسي

کهکشاني از پرستو در پناهش پرفشان
آسمان در آسمان کوچيده مي آيد کسي

خواب ديدم , خواب ديده در خيالي ديده اند
از شب ما روز را پرسيده مي آيد کسي
+ ناصر 
سلام
خوبيد؟؟
ممنون اومدي سرزدي
سلام بر آنهايي که از نفس افتادند تا ما از نفس نيفتيم ، قامت راست کردند تا ما قامت خم نکنيم ، به خاک افتادند تا ما به خاک نيفتيم ، سلام بر آنهايي که رفتند تا بمانند و نمانند تا بميرند .
ميگن کربلا عرش خدا رو زمينه / آرزوي ما ديدن اون سرزمينه
يا حســــــــــــــين
التماس دعاااااا
امام سجاد عليه السلام:

«اِتَّقُوا الكَذِبَ الصَّغيرَ مِنهُ وَالكَبيرَ، فى كُلِّ جِدٍّ وَهَزلٍ فَإِنَّ الرَّجُلَ إِذا كَذِبَ فِى الصَّغيرِ اجتَرَأَ عَلَى الكَبيرِ»

از دروغ كوچك و بزرگش، جدّى و شوخيش بپرهيزيد، زيرا انسان هرگاه در چيز كوچك دروغ بگويد، به گفتن دروغ بزرگ نيز جرئت پيدا مى كند.
تحف العقول، ص 278
خسته‌ام از اين كوير، اين كوير كور و پير
اين هبوط بي‌دليل، اين سقوط ناگزير

آسمان بي‌هدف، بادهاي بي‌طرف
ابرهاي سربه‌راه، بيدهاي سر به زير

اي نظاره شگفت، اي نگاه ناگهان!
اي هماره در نظر، اي هنوز بي‌نظير!

آيه آيه‌ات صريح، سوره سوره‌ات فصيح!
مثل خطي از هبوط، مثل سطري از كوير

مثل شعر ناگهان، مثل گريه بي امان
مثل لحظه‌هاي وحي؛ اجتناب ناپذير

اي مسافر غريب در ديار خويشتن
با تو آشنا شدم، با تو در همين مسير!

از كوير سوت و كور، تا مرا صدا زدي
ديدمت ولي چه دور! ديدمت ولي چه دير!

اين تويي در آن طرف، پشت ميله ها رها
اين منم در اين طرف، پشت ميله ها اسير

دست خسته مرا، همچو كودكي بگير
با خودت مرا ببر، خسته‌ام از اين كوير!

قيصر امين‌پور
سلام اپم خوشحال ميشم سر بزني همشهري
يا علي
درد يک پنجره را پنجره ها مي فهمند
معني کور شدن را گره ها مي فهمند

سخت بالا بروي ، ساده بيايي پايين
قصه تلخ مرا سُرسُره ها مي فهمند

يک نگاهت به من آموخت که در حرف زدن
چشم ها بيشتر از حنجره ها مي فهمند

آنچه از رفتنت آمد به سرم را فردا
مردم از خواندن اين تذکره ها مي فهمند

نه نفهميد کسي منزلت شمس مرا
قرن ها بعد در آن کنگره ها مي فهمند
واي بر من

گر در تابستان چون بيد بلرزم
و در روز تولدم نالهء غم سر بدهم
در بهار شقايقم پژمرده شود
و در کودکي موهايم سپيد
در تنهايي دنبال يک همدل باشم
و براي زنده ماندن دنبال يک دليل
از سرابهاي عشق سير باشم
و از خستگي خسته...
واي بر من!

آدم اي دردانه و مخلوق من / اي وجودت از وجود و روح من خاک بودي قامتت آراستم / بهترين‌ها را برايت خواستم روح خود را در وجودت کاشتم / طينت قدسي بر او افراشتم وصله‌اي از خود به جانت دوختم / علم اسماء خدا آموختم تا که نفست را نکو آراستم / هر ملائک را به کرنش خواستم چون ملائک سجده بر آدم نمود / کل مخلوقات حسنش را ستود تو همان گشتي که من مي‌خواستم / بهترين مخلوق را آراستم آدم اي دردانه عرش بقا / وصل نزديک است سوي ما بيا هيچ داني در جهان نقش تو چيست / خوب بنگر خالق و رب تو کيست گر منم معبود تـو، با من شوي / محرم سر و علوم من شوي حال داخل شو تو در رضوان من / تا ابد هستي کنون مهمان من پاسخ آري در آن روز الست / آخرين راه نجات آدم است...
يارب زتومن ثواب حج مي خواهم
بر مهدي فاطمه فرج مي خواهم
برپرده کعبه دست ما گر نرسد
پابوسي ثامن الحج مي خواهم
عزيزم ازت ممنونم که گاه گاهي يادم مي کني.
التماس دعا
عشق فراموش کردن نيست بلکه بخشيدن است

گوش کردن نيست بلکه درک کردن است

ديدن نيست بلکه احساس کردن است

جا زدن و کنار کشيدن نيست بلکه صبر کردن و ادامه دادن است

حتي اگر شده تنها . .
سلام
وبلاگ بسيار خوبي داريد
ب منم سر بزنيد
آرامشــي مي خواهم...

خلوتــي مي خواهم...

تــو باشي و من در کنار هـــــم …
تو …

سکوت کنــي…

و مــن

گوش کنم ..!
+ سپهري 
[گل]
...زندگي پنجره اي باز به دنياي وجود

تا که اين پنجره باز است، جهاني با ماست

آسمان، نور، خدا، عشق، سعادت با ماست

فرصت بازيِ اين پنجره را دريابيم

در نبنديم به نور، در نبنديم به آرامش پُر مهرِ نسيم

پرده از ساحت دل برگيريم

رو به اين پنجره با شوق سلامي بکنيم...



"سهراب سپهري"

[گل]
   1   2   3   4   5    >>    >