نام:
ايميل:
سايت:
   
متن پيام :
حداکثر 2000 حرف
كد امنيتي:
  
  
 <    <<    46   47   48   49   50    >>    >
 
اگر اوضاع بر وفق مراد نيست، از خودت بپرس:" چه شد که اين وضع پيش آمد؟ چطور مي توانم اوضاع را تغيير دهم؟"
زندگي به نبرد و نبرد به سختي شيرين است
گفتگوي چهار شمع

چهار شمع به آرامي مي سوختند، محيط آن قدر ساکت بود که مي شد صداي صحبت آنها را شنيد.اولين شمع گفت: « من صلح هستم، هيچ کس نمي تواند مرا هميشه روشن نگه دارد. فکر مي کنم که به زودي خاموش شوم. هنوز حرف شمع صلح تمام نشده بود که شعله آن کم و بعد خاموش شد. »
شمع دوم گفت: « من ايمان هستم، واقعا انگار کسي به من نيازي ندارد براي همين من ديگر رعبتي ندارم که بيشتر از اين روشن بمانم . » حرف شمع ايمان که تمام شد ،نسيم ملايمي وزيدو آن را خاموش کرد.
وقتي نوبت به سومين شمع رسيد با اندوه کفت: « من عشق هستم توانايي آن را ندارم که روشن بمانم، چون مردم مرا به کناري انداخته اند و اهميتم را نمي فهمند، آها حتي فراموش کرده اند که به نزديکترين کسان خود محبت کنند و عشق بورزند. » پس شمع عشق هم بي درنگ خاموش شد . کودکي وارد اتاق شد و ديد که سه شمع ديگر نمي سوزند. او گفت: « شما که مي خواستيد تا آخرين لحظه روشن بمانيد، پس چرا ديگر نمي سوزيد؟» چهارمين شمع گفت: « نگران نباشد، تا وقتي من روشن هستم، به کمک هم مي توانيم شمع هاي ديگر را روشن کنيم. من اميد هستم. » چشمان کودک درخشيد، شمع اميد را برداشت و بقيه شمع ها را روشن کرد.
بنابر اين شعله اميد هرگز نبايد خاموش شود. ما بايد هميشه اميد و ايمان و صلح و عشق را در وجود خود حفظ کنيم.
آن که طالب آسايش جان و تن است بايد شکيبا و بردبار باشد ، در دوستي و داد و ستد با مردم کژي و کاستي و فريبکاري نکند . چون گناهي از کسي بيند و بر او دست يابد ببخشد ، و کينه خواه و تيز خشم و دشمن سوز و نا بردبار نباشد . بزرگمهر
+ روياي خيس 
زندگي سه راه دارد ://///

راه اول از انديشه ميگذرد و اين والاترين راه است/////

راه دوم از تقليد ميگذرد و اين آسان ترين راه است/////

راه سوم از تجربه ميگذرد و اين تلخترين راه است./////
+ روياي خيس 
در پس کوچه هاي درازناي کوتاه خاطرات /////

قدم مي زنيم غافل از اينکه/////

لحظات در گذرند./////
+ روياي خيس 
نمي‌خوابد دو چشم عاشق نور و طلوع روشن فردا/////

و خاموشي ندارد، آن لبان آشنا/////

با ذکر خوبي‌ها./////
+ روياي خيس 
زندگي در جريان است و ما /////

بيهوده و آرام و چه بي صدا/////

دست در دست عمر نهاده ايم ./////
به ياد داشته باش همان طوري که اب شکل لوله اي را ميگيرد که از ان جريان دارد زندگي شما هم شکل افکاري را ميگيرد که در مغز شماست!
+ روياي خيس 
آسمان را بايد ديد/////

بايد ديدي به وسعت آسمان داشت/////

اما هرگز نبايد محو آسمان شد/////

زمين نيز لايق ديدن است./////


+ روياي خيس 
سنت عشق سعديا ترک نمي‌دهي بلي/////

کي ز دلم به دررود خوي سرشته در گلم؟/////

داروي درد شوق را با همه علم عاجزم/////

چاره کار عشق را با همه عقل جاهلم/////

+ روياي خيس 
بار فراق دوستان بس که نشست بر دلم/////

مي‌روم و نمي‌رود ناقه به زير محملم/////

بار بيفکند شتر چون برسد به منزلي/////

بار دلست همچنان ور به هزار منزلم/////
+ روياي خيس 
سلام ***


ديگر بهار هم سرحالم نميکند/////

چيزي شبيه معجزه زلالم نميکند/////

آه اي خدا مرا به کبوتر شدن چکار/////

وقتي که سنگ هم رحم به بالم نميکند /////
 <    <<    46   47   48   49   50    >>    >