دارد زمان آمدنت دير مي شود
دارد جوان سينه زنت پير مي شود
وقتي به نامه عملم خيره مي شوي
اشک از دو ديده ي تو سرازير مي شود
کي اين دل رميده ي من هم زُهيروار
در دام چشم هاي تو تسخير مي شود؟
اين کشتي شکسته ي طوفان معصيت
با ذوق دست توست که تعمير مي شود
حس مي کنم که پاي دلم لحظه ي گناه
با حلقه هاي زلف تو درگير مي شود
در قطره هاي اشک قنوت شب شما
عکس ضريح گمشده تکثير مي شود
تقصير گريه هاي غريبانه ي شماست
دنيا غروب جمعه چه دلگير مي شود
سلام...پست زيبايي بود....منتظر حضورتون هستم...[گل]