ساعت ویکتوریا

نام:
ايميل:
سايت:
   
متن پيام :
حداکثر 2000 حرف
كد امنيتي:
  
  
 <    <<    26   27   28   29   30    >>    >
 
به نام خدا

هر آدينه که فرا مي رسد روي تقويم لحظات دلم مي نگارم او امروز مي آيد اما دلتنگي هاي غروب هر جمعه چشمانم را تر ميکند...
هر آدينه من و پنجره نگاهمان را به جاده هاي دور دست مي دوزيم و از جاده طلب آمدنت رامي کنيم...
انتظار سخت است اما مانده ام چون مي دانم و مي خوانم تو باز مي گردي...
و بر تابلوي دنيا روشني طلوع را بي غروب?...بهار را بي خزان?
...و اميد را دور از نااميدي ?نقاشي خواهي کرد...
پس تا تو برگردي ثانيه ها را مي شمارم...

سلام بزرگوار
التماس دعا
درپناه خداوند متعال

اشکال دارد...!


اين گريه هاي بي سخن اشکال دارد!

يا اين که چشمان حسن اشکال دارد؟



هرروز مي شوئي سه دفعه پيرهن را

مادر،مگر اين پيرهن اشکال دارد؟؟؟



وقتي که مي داني کسي پشت دري هست

پس بالگد وارد شدن اشکال دارد...!!!



دست مرا بشکن،ولي دست علي را

بستن جلوي چشم من اشکال دارد...



آيا نمي داني که با اين دست سنگين

سيلي زدن در گوش زن اشکال دارد؟؟؟



درشب تني را دفن کردن مشکلي نيست

دفن جنازه بي کفن اشکال دارد...!!!



يک جاي ديگر هم زن غساله مي گفت:

من مطمئنم اين بدن اشکال دارد...!!!



**************************
بيتي در حاشيه :


يک لحظه فکرش را بکن که مادر توست

حالا بگو:لطمه زدن اشکال دارد...؟؟؟


نوشته :مجتبي خرسندي
7/11/1391

تو هر زمان که بيايي بهار خواهد بود / مجال شادي بي اختيار خواهد بود
خوش آن زمان که برآيد به يک کرشمه دو کار / يکي ظهور امامو يکي شروع بهار
تعجيل در فرج آقا 3 صلوات

سلام

التماس دعا .

خدا را يک نگاهي سوي ما کن / ز چنگ نفس اماره رها کن
کرم کن مهديا در خدمت خود / نصيب و روزي ما کربلا کن . . .
سلام

التماس دعا .
يوسف شود ، آن کس که خريدار تو باشد
عيسي شود ، آن خسته که بيمار تو باشد

سلام

التماس دعا .
بهار همه طراوتش را مديون يک گل است : گل زيباي نرگس . . .
سلام

التماس دعا .
در سرى نيست که سوداى سرکوى تو نيست
دل سودا زده را جز هوس روى تو نيست
سينه غمزده‏اى نيست که بى‏روى و ريا
هدف تير کمانخانه ابروى تو نيست . . .
سلام
التماس دعا .

سلام
يه سوال داشتم؟
اگه کمکم کنيد ممنون مي شم.
يه ويژه نامه انتخاباتي داريم.....تازه استارت زديم...
به نظر شما چه گرايشاتي توش به کار ببريم خوبه؟
گرافيکي چه جوري باشه بهتره؟
موثره؟
ممنون مي شم بهم ايده بدين/////[گل]
+ من غلام قمرم 
يا مظلوم...
او مي‌آيد...

عصاي‌ موسي‌ در مشت

نگين‌ سليمان‌ در انگشت

زره‌ داود بر تن

پيراهن‌ يوسف‌ بر در

دَم‌ِ عيسي‌ در كام

وقار ابراهيم‌ در گام

ذوالفقار علي‌ بر ميان

و لواي محمد‌(ص) بر دوش...‌

تكرار ايوب‌ است، مظهر صبر گران‌ بر درد و

رنج‌ انسان.

تكرار موسي‌ است، با خروش‌ رعد آسا بر

فرعونيان.

تكرار ابراهيم‌ است، بت‌ شكن‌ بزرگ‌ تاريخ.

تكرار عيسي‌ است، با دَم‌ِ حيات‌ بخشش.

او تكرار همهِ‌ فضايل‌ انبيا و اوليا است؛

و سرانجام‌ مهدي‌ راستين،

نهمين‌ فرزند از تبار سالار عاشورا، يعني‌

حجت‌ بن‌ الحسن‌ العسكري‌ (عج)،

از پس ابر غيبت، چونان‌ آفتاب‌ نيمروزي سر

برخواهد زد

و جهان‌ را به‌ انوار تابناكش‌ روشن‌ خواهد

ساخت...‌

به اميد آن روز که شايد دور نيست.

سلام
التماس دعا .
+ سپهري 

بهار عشق شکوفا نمي شود بي تو

بيا که غنچه ي دل وا نميشود بي تو

بر آي از افق اي آفتاب صبح اميد

که شب رسيده و فردا نمي شود بي تو

هزار چشمه جوشان به دشتها جاريست

يکي روانه ي دريا نمي شود بي تو

ز سرد مهري شبهاي هجر دلتنگم

بيا که عقده ي دل وا نمي شود بي تو

بيا،بيا گره از کار عاشقان بگشاي

که عشق و عاطفه معنا نمي شود بي تو

اللهم عجل لوليک الفرج



سلام بزرگوار:
ممنونم از حضور گرمتون...خــــدا تنها روزنه اميدي است كه هيچگاه بسته نمي شود،
تنها كسي است كه با دهان بسته هم مي توان صدايش كرد،
با پاي شكسته هم مي توان سراغش رفت،
تنها خريداريست كه اجناس شكسته را بهتر برمي دارد،
تنها كسي است كه وقتي همه رفتند مي ماند،
...وقتي همه پشت كردند آغوش مي گشايد،
وقتي همه تنهايت گذاشتند محرمت مي شود
و تنها سلطاني است كه دلش با بخشيدن آرام مي گيرد نه با تنبيه كردن.
خـــــــــــدا را برايتان آرزو دارم...
روزگاري جنگي در گرفت.

نمي دانم تو آن روز کجا بودي؟

سر کلاس؟

سر کار؟

سر زمين کشاورزي؟

جبهه؟

يه ويلاي امن دور از شهر؟

نمي دانم

اما مي دانم خودم کجا بودم ، در گهواره!

روزگاري جنگي در گرفت .

من و تو شايد آن روز به قدري کوچک بوديم که حتي نمي دانستيم جنگ يعني چه!

و اگر هم کشته مي شديم حتي نمي دانستيم به چه جرمي!

روزگاري جنگي در گرفت و عده اي بهاي آزادي من و تو را پرداختند

و امروز تو اي دوست من:

مواظب قدمهايت باش!
سلام
خسته نباشيد
رهبري امروز مانند ديده باني است که بر بام جامعه ايستاده است و همه چيز را نظاره گر است و مي بيند آنچه را ما نمي بينيم و مي شنود آنچه را ما نمي شنويم.
باتشکر
پايگاه جامع ولايت

فرشتگان روزي از خدا پرسيدند : بار خدايا تو که بشر را اينقدر دوست داري غم را ديگر چرا آفريدي؟ خداوند گفت : غم را بخاطر خودم آفريدم چون اين مخلوق من که خوب مي شناسمش تا غمگين نباشد به ياد خالق نمي افتد


سلام ...

موفق باشيد
 <    <<    26   27   28   29   30    >>    >