نام:
ايميل:
سايت:
   
متن پيام :
حداکثر 2000 حرف
كد امنيتي:
  
  
 <    <<    51   52   53      
 
از نو شکفت نرگس چشم انتظاري ام
گل کرد خار خار شب بي قراري ام

تا شد هزار پاره دل از يک نگاه تو
ديدم هزار چشم در آيينه کاري ام

گر من به شوق ديدنت از خويش مي روم
از خويش مي روم که تو با خود بياري ام

بود و نبود من همه از دست رفته است
باري مگر تو دست بر آري به ياري ام

کاري به کار غير ندارم که عاقبت
مرهم نهاد نام تو بر زخم کاري ام

تا ساحل نگاه تو چون موج بي قرار
با رود رو به سوي تو دارم که جاري ام

با ناخنم به سنگ نوشتم : بيا , بيا
زان پيشتر که پاک شود يادگاري ام

قيصر امين پور

سلام
ممنون .
آه مي کشم تو را , با تمام انتظار
پر شکوفه کن مرا , اي کرامت بهار

در رهت به انتظار , صف به صف نشسته اند
کارواني از شهيد , کارواني از بهار

اي بهار مهربان , در مسير کاروان
گل بپاش و گل بپاش , گل بکار و گل بکار

بر سرم نمي کشي , دست مهر اگر , مکش
تشنه محبتند , لاله هاي داغ دار

دسته دسته گم شدند , مهره هاي بي نشان
تشنه تشنه سوختند , نخل هاي روزه دار

مي رسد بهار و من , بي شکوفه ام هنوز
آفتاب من , بتاب ! مهربان من , ببار !
عليرضا قروه
سلام
ممنون .
سکوت...

يک لحظه ساکت باش...

چه مي شنوي؟

آيا صداي بال و پر ملائک را مي شنوي که به ميهماني عزيز خدا ميروند؟

آيا صداي کهکشانها را مي شنوي که از عظمت خدا سربه سجود و خضوع نهاده اند

آيا صداي گريه ي کودکي را مي شنوي که از ناراحتي امامش ناراحت است و پر غصه؟

آياصداي آب را مي شنوي ؟ انگار نغمه هاي زيباي داوود را مي خواند؛

آيا صداي کوه را مي شنوي؟ حتم دارم هنوز هم از جذبه ي نگاه علي در حال فرو ريختن است و چه خوشحال است از اين فروريختن؛

اصلا آيا صدايي مي شنوي؟

صداي خودت را که بايد بشنوي آن را هم نمي شنوي؟

خب معلوم است وقتي زبان قلبت را بسته اي و زبان جسمت را باز کردي وضع همين است.

طوفان حرف هاي اضافه است که از اين حفره ي تاريک تنگ کوچک بيرون مي آيد؛

اگر اين حرف هاي اضافه را به زباله دان دور افتاده ترين و غيرقابل دسترسي ترين مکان مغزت بفرستي آنگاه زبان قلبت باز شده و تو نه تنها صداي تسبيح کل آفرينش را مي شنوي بلکه تمام آفرينش را انعکاس دل خود مي يابي که مي گويند : سبوح قدوس رب الملائکة و الروح...

سلام

التماس دعا .

+ عشق است ابالفضل 
+ عشق است ابالفضل 
سلام ممنون

مرگ برامريکا
+ سلحشوران اريا 
سلام مجدد

آتشي نمى سوزاند “ابراهيم” را
و دريايى غرق نمي کند “موسى” را
مادري،کودک دلبندش را به دست موجهاى خروشان “نيل” مي سپارد
تا برسد به خانه ي فرعونِ تشنه به خونَش
ديگري را برادرانش به چاه مى اندازند
سر از خانه ي عزيز مصر درمي آورد
مکر زليخا زندانيش مي کند ، اما عاقبت بر تخت ملک مي نشيند
از اين “قِصَص” قرآنى هنوز هم نياموختي؟!
که اگر همه ي عالم قصد ضرر رساندن به تو را داشته باشند
و خدا نخواهد ، نمي توانند
او که يگانه تکيه گاه من و توست
پس ؛
به “تدبيرش” اعتماد کن ،
به “حکمتش” دل بسپار ،
به او “توکل” کن ؛
و به سمت او “قدمي بردار” ،
تا ده قدم آمدنش به سوى خود را به تماشا بنشيني
شعر زيبايي بود موفق باشيد
با سلام از اظهار لطف شما سپاسگزارم
گل من، قلبت را، به خداوند سپار...

آن همه تلخي و غم، اين همه شادي و ايمانت را...

گاهي از عشق گذر کن و دلت را، بسپار

به خداوندي که

خوب مي داند گل من؛

سهم تو از دل چيست...!

گاه، دلتنگ شوي،

گاه، بي حوصله و سخت و غريب!

و زماني را هم، غرق شادي و پر از خنده و عشق...

همه را، اي گل ناز، به خداوند سپار...

خاطرت جمع، عزيز! که عدالت؛ خصلت مطلق اوست...
سلام:
ممنون......

امام هادي عليه السلام فرمود:

امام پس از من فرزندم حسن و پس از او فرزندش قائم است آن كه زمين را پر از عدل و داد كند چنان كه پر از ستم و جور شده باشد.
منبع:الغيبه نعماني ، باب 37، ج10، ص 79
التماس دعاي فرج.
 <    <<    51   52   53