درب کنسرو بازکن برقی

نام:
ايميل:
سايت:
   
متن پيام :
حداکثر 2000 حرف
كد امنيتي:
  
  
 <    <<    11   12   13   14   15    >>    >
 
+ مهديه بانو 
خــــُداے من...
اَگـــــر بــِشکَــند اينــ بُغــضِــ گِـــره خـــورده
نَــ عَرشــ و نَــ فَرشــ
هيچــ يِکــ را نــــِمے خواهَـــــــــــمــ
تَنــــــــــــهآ گرمے ِ نِــــــگاهَتــــ را مے خواهــَـــــــــــمــ
کــ بپـــــوشآنَد سَـــردے ِ دِلَــمـــ را ...
+ اناخادم الحسين 
بامطلبي درباره اميرالمومنين وزندگي نامه ان حضرت به روزيم

ياعلي مدد
+ منتظرالمهدي 

تا کي به شـکل خاطره اي گم ببينمت

درعطر سيب و مزه ي گندم ببينمت

من آن هميشه چشم به راهم به من بگو

يک جمعه در هزاره ي چندم ببينمت . . . ؟

يا مهدي

عکساتون خيلي زيبا بود درباره روز پدر
اي خدا اگر مرا به او نرساني اکنون اجل مرا برسان
تا براي من لالايي مرگ را بخواند
بعد از مرگ جسم مرا کفن کن و روي قبرم بنويس
اسم : عاشق
شهرت :اندوهگين
فرزند : سنگدلان
علت مرگ : :نرسيدن به عشق
روز مرگ : :روزي از روزهاي نافرجام
سلامتي کسي که
تنهاست "درد " ميکشه "زجر" ميکشه
ولي
منت ادم بي وجدان رو نميکشه
خـــيال کـــردي رفتـــي . تمــــام؟
پــريــدي و خـــلاص؟!!
مـــن هـــرگـز کـوتــاه نــمي آيــم، مـــيـبينـي. . .
تــاااا ابــد دهـــانـت از شــعر هـاي عاشــقانـه ي مــن سرويـــــــس اسـت . .
گفتم: خدايا از همه دلگيرم گفت: حتي از من؟

گفتم: خدايا دلم را ربودند گفت: پيش از من؟

گفتم: خدايا چقدر دوري گفت: تو يا من؟

گفتم: خدايا تنها ترينم گفت: پس من؟

گفتم: خدايا کمک خواستم گفت: از غير من؟

گفتم: خدايا دوستت دارم گفت: بيش از من؟

گفتم: خدايا اينقدر نگو من گفت: من توام ، تو من . .


سلام وممنون

پدر! گرچه خانه ما از آينه نبود؛ اما خسته‏ ترين مهرباني عالم، در آينه چشمان مردانه‏ ات، کودکي‏هايم را بدرقه کرد، تا امروز به معناي تو برسم.
مي‏خواهم بگويم، ببخش اگر پاي تک درخت حياطمان، پنهاني، غصه‏ هايي را خوردي که مال تو نبودند!
ببخش اگر ناخن‏هاي ضرب‏ ديده ‏ات را نديدم که لاي درهاي بسته روزگار، مانده بود و ببخش اگر هميشه، پيش از رسيدن تو، خواب بودم؛ اما امروز، بيدارتر از هميشه، آمده‏ام تا به جاي آويختن بر شانه تو، بوسه بر بلنداي پيشاني ‏ات بزنم. سايه‏ ات کم مباد اي پدرم!
آن روزها، سايه‏ ات آن‏قدر بزرگ بود که وقتي مي‏ ايستادي، همه چيز را فرا مي‏گرفت؛ اما امروز، ضلع شرقي نيمکت‏هاي غروب، لرزش دستانت را در امتداد عصايي چوبي مي‏ريزد.
دلم مي‏خواهد به يک‏باره، تمام بغض تو را فرياد کنم. ساعت جيبي‏ ات را که نگاه مي‏کني، يادم مي‏ آيد که وقت غنچه‏ ها تنگ شده؛ درست مثل دل من براي تو.

قالَ عليٌّ (ع) :
آن کسي که نهي ازمنکر را با دل و زبان و دست ترک کند? پس او مرده اي است در ميان زندگان.
منبع : وسائل الشيعه? جلد11
به روزم منتظر نظرات شما عزيز مي باشم [گل][گل]

قرار دل ز فراقت دگر قرار ندارم
به انتظار قسم تاب انتظار ندارم
به احتظار مبدل شد انتظار ظهورت
اجل رسيده دگر تاب احتظار ندارم

ز بس گريستم و ديده ام نديد رخت را
گمان برند گروهي به من که يار ندارم
اگر بهار شود دچار فصل سال برايم
خدا گواست که بي روي تو بهار ندارم
به سلطنت ندهم رتبه ي گدايي خود را
که در زمين و زمان جز تو شهريار ندارم
نه مانده تاب فراق و نه هست طاقت جرم
چگونه صبر کنم ديگر اختيار ندارم
ديار من نبود غير خاک مقدم يارم
چو دور غيبت يارم بود ديار ندارم
به اشک ديده بيارم مگر به دست دلت را
عزيز دل چه کنم چشم اشکبار ندارم
اگر تو سوزدهي جز به آتشت نگدازم
دگر تو اشک دهي غير گريه کار ندارم
به دار عشق تو ميثم مگر قرار بگيرد
وگرنه تا به بسم جان بود و قرار ندارم

جمعه ها روز انس با مهديست
بهترين ذکر جمعه يا مهديست
حاجت از حجت خدا خواهيد
به خدا حجت خدا مهديست

هر که را در جهان امامي هست
اهل عالم! امام ما مهديست
با دو بال غدير و عاشورا
اوج پرواز شيعه تا مهديست
چارده وجه چارده معصوم
ز ابتدا تا به انتها مهديست
حجرالاسود و حطيم و مقام
زمزم و مروه و صفا مهديست
زخمي زخم سينه زهرا
وارث خون کربلا مهديست
چارده قرن هم سخن شب و روز
با سر نوک نيزه ها مهديست
ما دعا بر ظهور او کرديم
روح آمين اين دعا مهديست
چشم دل باز کن ببين
شيعه هرجا که هست بامهديست

گاهي اگربا ماه صحبت کرده باشي
از ما اگر پيشش شکايت کرده باشي


گاهي اگر در چاه مانند پدر آه!
اندوه مادر را شکايت کرده باشي



گاهي اگر زير درختان مدينه
بعد از زيارت، استراحت کرده باشي


گاهي اگر بعد از وضو مکثي کني تا
آيينه اي را غرق حيرت کرده باشي


در سال هاي سال دوري و صبوري
چشم انتظاري را شفاعت کرده باشي


حتي اگر بي آنکه مشتاقان بدانند
گاهي نمازي را امامت کرده باشي


يا در لباس ناشناسي در شب قدر
از خود، حديثي را روايت کرده باشي


يا در ميان کوچه هاي تنگ و خسته
نان و پنير و عشق قسمت کرده باشي


پس بوده اي و هستي و مي آيي از راه
تا حق دل ها را رعايت کرده باشي


پس مردمک هاي نگاه ما عقيم اند
تو حاضري، بي آنکه غيبت کرده باشي!

عطر انتظار

گرچه خسته ام گرچه دلشکسته ام باز هم گشوده ام درى به روى انتظار تا بگويمت هنوز هم به آن صداى آشنا اميد بسته ام.

اى تو صاحب زمان! اى تو صاحب زمين! دل جدا ز ياد تو آشيانه اى خراب وبى صفاست ياد سبز وروح بخش تو ياد لطف بى نهايت خداست کوچه باغ سينه ام اى گل محمدى به عطر نامت آشناست آنکه در پى تو نيست کيست؟ آنکه بى بهانه تو زنده است در کجاست؟

اى کرامت وجود! باد غربتى که مى وزد به کوچه هاى بى تو بوى مرگ مى دهد بوى خستگى فسردگى کوچه ها در انتظار يک نسيم روح بخش يک پيام آشنا ودلنواز سينه را گشوده اند. کوچه هاى ما هميشه عاشق تو بوده اند.

اى کبوتر دلم هوايى محبتت! سينه ام آشناى نعمت غم است گر هزار کوه غم رسد هنوز هم کم است از درون سينه ام ناله هاى مرغ خسته اى به گوش مى رسد. بالهاى زخمى ام نيازمند مرهم است.

صبحگاه جمعه ها آفتاب ياد تو ز (ندبه)هاى ما طلوع مى کند. آنکه شب پس از دعا با سرود اشتياق ونغمه اميد با دلى سفيد خواب رفته است روز را به شوق ديدنت شروع مى کند اى تو معنى اميد وآرزو! اى براى انتظار عاشقانه آبرو! عشقهاى پاک در ميان خنده ها وگريه هاى عاشقان پيش عصمت الهى ات خضوع مى کند.

اى بهانه اى براى زيستن! اشتياق همچو سبزه بهاره هر طرف دميده است. جمکران جلوه اى از انتظار وشوق ماست اى بهار جاودان اى بهار آفرين ما در انتظار مقدم توييم اى اميد آخرين!

اى عزيز دل پناه شيعيان اى فروغ جاودان! سايه بلند نام وياد تو از سر وسراى عاشقان بيقرار کم مباد قامت بلند شوق جز بر آستان پرشکوه انتظار خم مباد.

 <    <<    11   12   13   14   15    >>    >