ساعت ویکتوریا

نام:
ايميل:
سايت:
   
متن پيام :
حداکثر 2000 حرف
كد امنيتي:
  
  
 <    <<    11   12   13   14   15    >>    >
 
من گريه ميکنم که تماشا کني مرا

مانند طفل گمشده پيدا کني مرا

حجت قبول دلبر احرام بسته ام

اي کاش در دعاي خودت جا کني مرا
خداوند بي‌نهايت است اما به قدر نياز تو فرود مي‌ايد، به قدر ارزوي تو گسترده مي‌شود و به قدر ايمان تو به او كارگشاست.
اي نــام تو رمز سبز آگاهي ها


پايان تمام درد خود خـواهي ها


در وسعت دستــهاي دريايــي تو


آرامش بـــي نـــهايت ماهي ها

اي برگ بيا به شاخه ها بند بزن


اي شاخه بيا به ريشه پيوند بزن


اي غنچه بيا به کوري چشم خزان


يک لحظه به روي باغ لبخند بزن

ما جزبه تو...دل، بـه هيچکس نسپرديم


ايــن شاخه ي گـل به خار وخس نسپر ديم


بي روي تو اين جهان چو حجم قفـس است


خـــود را نفــسي به ايـــن قفــس نـسپرديم
اگر به چشم من آيي سپيده خواهد شد
سحر به يمن تو ، اي نور ! ديده خواهد شد
فضاي باور من درهواي آمدنت
پراز طراوت سيب رسيده خواهد شد
من آنچه با تو نگفتم زتشنه کاميها
به وقت بارش باران شنيده خواهد شد
کنار پرسش اميد خويش مي مانم
طلوع مهرتوفردا دميده خواهد شد؟
حجاب چهره ي خورشيد با حضور شما
به تيغ صاعقه يک شب دريده خواهد شد
گل سپيد اجابت زفيض آمدنت
زباغ سبز مناجات چيده خواهد شد
کدام جمعه بگو از ميان اين ايام
براي آمدنت برگزيده خواهد شد؟
انـــتــــظار


....................................


هجر تو زدرد وداغ دلگيرم کرد


اندوه وغم زمــان زمين گيرم کرد


گفتند که جــمعه مي رسي از کعبه


اين رفتن جمعه،جمعه ها پيرم کرد

اي آنکه علي علي کني کيست عليآنچه که تو وصف او کني نيست علي
يک روز بزي آنچنان که ميزيست عليآنگه بيا به من بگو کيست علي
يا علي ذاتت ثبوت قل هو الله احد / نام تو نقش نگين امر الله صمد
لم يلد از مادر گيتي و لم يولد چو تو / لم يکن بعد از نبي مثلت لهو کفوآ احد
ياعلي در حرمت نور خدا مي بينم جلوه حق ز کجا تا به کجا مي بينم
کعبه کعبه تويي عشق تويي مروه تويي چه نيازي به صفا در تو صفا مي بينم
ره تويي عشق تويي مروه تويي قبله تويي خم ابروي تو را قبله نما مي بينم
نجف و کرب و بلا را به خدا فرقي نيست در نجف هستم و من کرب و بلا مي بينم
من نگويم که خدايي به خداوند قسم المثناي تجلاي خدا مي بينم
هر چه احمد شب معراج در افلاک بديد من در آيينه ايوان طلا مي بينم
داني ز چه اين چرخ کهن مي گردد نه بهر تو ونه بهر من مي گردد
از گردش آن چون علي آمد به وجود مي بالد و دور خويشتن مي گردد
مازين جهان پي دلدار مي رويم
از بهر ديدن حيدر کرار مي رويم
درب بهشت گر نگشايند روي ما
گوئيم يا علي و ز ديوار ميرويم
نه فقط بنده به ذات ازلي مينازد ناشر حکم ولايت به علي مينازد
گر بنازد به علي شيعه, ندارد عجبي عجب اينجاست ,خدا هم به علي مينازد
اسلام بجز اسم علي پايه ندارد قرآن بجز حب علي آيه ندارد
گفتم بروم سايه لطفش بنشينم ديدم که علي نور بود سايه ندارد
تا که بر لب نامت اي زيباترين، مي آورم
آسمان ها را تو گويي بر زمين مي آورم
تو طلوع آفتابي، من اذان مغربم
زير لب نام اميرالمؤمنين مي آورم
 <    <<    11   12   13   14   15    >>    >