با سلام وتشكر
چون موج، روي دست پدر پيچ و تاب داشتوز نازكي، تني به صفاي حباب داشتچون سورههاي كوچك قرآن، ظريف بودهر چند، او فضيلتِ «امّ الكتاب» داشتچون ساقههاي تازهي ريواس، تُرد بوداز تشنگي اگر چه بسي التهاب داشتاز بس كه در زلاليِ خود، محو گشته بودگويي خيال بود و تني از سراب داشتلبخند، سايهاي گذرا بود بر لبشبا آن كه بسته بود دو چشمان و خواب داشتيكجا سه پاسخ از لبِ خاري شنيده بودآن غنچه ليك فرصتِ يك انتخاب داشتخونش پدر به جانب افلاك ميفشاندگويي به هديه دادنِ آن گل، شتاب داشتخورشيد، در شفق شرري سرخگون گرفتيعني كه راهِ شيريِ او، رنگِ خون گرفت
سرباز ترين رهبر جهان
سيد حسن نصرالله يک انقلابي جان برکف است که به واسطه ي شجاعتش تمام دنيا او را مي شناسند، او عزيزان زيادي از جمله فرزندش را در راه اسلام و مبارزه با کفر تقديم کرده و خود نيز جانانه در همين راه گام مي گذارد؛ تولا و تبراي سيد حسن نصرالله حقيقتاً مثال زدنيست، سيما و صداي او همانقدر که براي ما دلنشين است، براي کفار، صهيونسم و استکبار وحشت مي آفريند. همين سيدحسن نصرالله که به عنوان رهبر حزب الله، اسرائيل را بارها و بارها به زانو در آورده است، کراراً در برابر رهبر انقلاب بال خضوع به زمين سائيده است که يکي از موارد به يادماندني اش مربوط به تصوير زير است که دست رهبر انقلاب را در معرض ميليون ها چشم بوسيد. اين مطلب از اين جهت درس آموز است تا ما و مسئولان مان بدانيم که چقدر در درک انقلاب، بصيرت، ولايت و ولايت مداري عاجزيم. خاطره و تصوير زير شايد قبلاً به نظرتان رسيده باشد ولي حتي در اينصورت نيز، دوباره و چندباره ارزش انتشار و تأمل را دارد، کاش روزي نشود که هيچ رهبري حسرت چنين سربازي را بخورد و هيچ سربازي حسرت چنين رهبري را، کاش! اولين جلسة کنفرانس بينالمللي حمايت از انتفاضه بود. پس از سخنراني، هنگامي که آقا در حال عبور از سالن کنفرانس بود، سيدحسن نصرالله، خودش را به آقا رساند و دست ايشان را بوسيد.. از او دليل اين کار را پرسيدند،گفت:امسال رسانههاي جهاني مرا به عنوان "مرد سال" ناميدهاند و در کشورهاي عربي نيز عنوان "موفقترين رهبر جهان عرب" را به من دادهاند. ديروز چون مراسم به طور مستقيم در جهان پخش ميشد، مناسب ديدم به همه بگويم که من "سرباز" رهبر انقلابم.
ماه بر چهره ي تابان علي مي نازد
صبح بر روي درخشان علي مي نازد
حاتم طائي ضرب المثل لطف و کرم
سر اين سفره به احسان علي مي نازد . . .