اي آنکه طلبکار خدائي، به خودآ / از خود بطلب، کز تو، خدا نيست جدا
اول به خودآ، چون به خودآئي، به خدا / اقرار نمايي، به خدائي خدا . . .
اي خدايا از بَرِ هر حکمتت ، حکمت درست
ليک , دل از بر تنها شدن حکمت نَجُست . . .
خدايا
من بي تو دمي قرار نتوانم کرد
احسان ترا شمار نتوانم کرد
گر بر تن من زبان شود هر مويي
يک شکر تو از هزار نتوانم کرد . . .
در ميان گونه گونه مرگ ها
تلخ تر مرگي ست، مرگ برگ ها
زان که در هنگامه ي اوج و هبوط
تلخي مرگ ست با شرم سقوط
وز دگر سو? خوش ترين مرگ جهان?
-زانچه بيني? آشکارا و نهان-
رو به بالا و ز پستي ها رها
خوش ترين مرگي ست، مرگ شعله ها ...