نام:
ايميل:
سايت:
   
متن پيام :
حداکثر 2000 حرف
كد امنيتي:
  
  
 <    <<    91   92   93   94   95    >>    >
 
+ سکوت 

ذرّات وجود، عاشق روي وي‏اند

با فطرت خويشتن، ثناجوي وي‏اند

ناخواسته و خواسته دلها همگي

هر جا که نظر کنند، در سوي وي‏اند

+ سکوت 

بر دل من چو مي نهي داغ فراق خود چه غم

هر چه نهي بنه که من سر با رضات مي نهم

خون جگر چه مي شود، کاسه به کاسه سر به سر

از سر مژه مي چکد ، قطره به قطره نم به نم

+ سکوت 

دنيا به عزاي تو يتيمانه گريست

هر مرد و زن و عاقل و ديوانه گريست

من کودک معصوم يتيمي ديدم

آنروز چه مظلوم و غريبانه گريست . . .

+ سکوت 

تصوير تو را چو خاک در قاب گرفت

آئينه شکست و گريه بر آب گرفت

اي هم نفسم نماز آيات بخوان!

خورشيد به گل نشست و مهتاب گرفت


سلام ؛

گاهي دو نفر بايد از هم فاصله بگيرند

تا بفهمند چقدر نيازمند برگشتن به همديگرند . . .

+ سکوت 

تنها نه دل و سينه و سر ميسوزد

خورشيد و ستاره و قمر مي سوزد

هر شب که به گلزار تو آيم بينم

از داغ تو لاله تا سحر مي سوزد

.

+ سکوت 

.

هر کجا پا بنهي حسن وي آنجا پيداست

هرکجا سر بنهي سجده‏گه آن زيباست

همه سرگشته آن زلف چليپاي ويند

در غم هجر رُخش، اين همه شور و غوغاست

+ سکوت 

مي سوخت چو شمع تا سحر در شب مرگ

بشکفت گل از گل رخش در تب مرگ

آرامتر از هميشه با ياد خدا

گل خنده زد و نهاد لب بر لب مرگ . . .

+ سکوت 

هر دل شد حجله اي براي غم تو / هر ديده چو دجله است در ماتم تو

از ياد نرفته اي که دلها با توست / دل نيست مگر دلي که شد همدم تو . . .

.

+ سکوت 

دل به عشق اش داده ام دلداده ام

بَهراين دل، دل فکاري گريه کن

مي رسد خرداد و داد از ياد ِاو

کي توانم بردباري، گريه کن . . .

+ سکوت 

.

افسوس که نو بهار آخر گرديد

آن باغ پر از شکوفه پر پر گرديد

اندوه ، اندوه از فراق آن گل

کز بوي خوشش جهان معطر گرديد . . .

+ سکوت 

تا از تن تبدار زمين روح خدا رفت / بالندگي از همت عنقايي ما رفت

آن ابر که گل هم قدم بارش او بود / سيراب نکرده عطش دشت، چرا رفت؟

.

+ سکوت 

با آمدنت بهار دل پيدا شد / بلبل به نوا آمد و گلها وا شد

اي کاش که رفتنت نمي ديدم من / با رفتن تو قيامتي بر پا شد . . .

+ سکوت 

گل رفت و شميم خوشش اينجاست هنوز

بلبل به هوا ي گل چه شيداست هنوز

رفتي ز جهان اگر چه اي روح خدا

ليکن علم مهر تو بر پاست هنوز

سلام ؛

گذران امروز ، براي شکايت از ديروز ، فرداي بهترين نخواهد ساخت . . .
 <    <<    91   92   93   94   95    >>    >