سلام
الهي ! ترسانم از بدي خود ؛ بيامرز مرا به خوبي خود. الهي ! عَلَمي که افراشتي ، نگونسار مکن ، و چون در آخر عفو خواهي کرد ، در اوّل شرمسار مکن . الهي ! همه از تو ترسند ، و عبدالله از خود ، زيرا که از تو همه نيکي آيد و از عبدالله بدي. الهي ! گر پرسي ، حجّت نداريم ، و اگر بسنجي ، بضاعت نداريم ، و اگر بسوزي طاقت نداريم
الهي ! فضل تو را کران نيست ، و شکر تو را زبان .
الهي ! هر که تو را شناخت ، هر چه غير تو بود بينداخت . الهي ! از کشته تو ، بوي خون نيايد ، و از سوخته تو ، بوي دود ؛ چرا که سوخته تو ، به سوختن شاد است و کشته تو ، به کشتن خشنود . الهي ! مکش اين چراغ افروخته را ، و مسوزان اين دل سوخته را ، و مَدَر اين پرده دوخته را ، و مران اين بنده آموخته را .
آن که به سرچشمه لطف تو متصل شد، کي تشنه ماند و آن که لب از دعاي تو فرو بست و دل به چشمه لطف تو نسپرد، کي به قطره اي زلال جان گرفت؟ آن که تو را بيشتر شناخت واز لطف و بخشش تو بيشتر خبر يافت، بيش از همه تو را خواند و لحظه اي دست از طلب تو برنداشت
آيا] مي شود تو را با آن همه مهرباني، لطف، احسان و دانايي[ات] شناخت و دست از دامان تو برکشيد و نام تو را صدا نزد؟! تنها مهر و کرم توست که کاسه نياز چون مني را پر و حاجتم را برآورده مي سازد؟
کيست محروم تر از آن که از طلب نياز به بارگاه تو ناتوان باشد؟ اي ياور درماندگان و اي منتهاي آرزوي آرزومندان، راهمان نما که به سوي تو آييم ولياقت مان ده تا فقط به حضور تو به دعا بنشينيم و بر سفره کرم تو مهمان شويم.
زندگي، فهم نفهميدن هاستزندگي، پنجره اي باز، به دنياي وجودتا که اين پنجره باز است، جهاني با ماستآسمان، نور، خدا، عشق، سعادت با ماستفرصت بازي اين پنجره را دريابيم
الهي، تو سرچشمه وجودي و سرآغازِ هستي، هرچه هست تويي وغير تو هيچ. چگونه از درياي رحمت تو غافل مانم که سراپا نيازم و سراسر احتياج! چگونه دست از دامنت بدارم که تهي دستي من جز به لطف و عطاي تو لبريز از بي نيازي نمي شود.
خدايا تو را غريب ديدم و غريبانه غريبت شدم ،تو را بخشنده پنداشتم و گنه کار شدم ،تو را وفادار ديدم و هر جا که رفتم باز گشتم ،تو را گرم ديدم و در سردترين لحظه ها به سراغت آمدم ،تو مرا چه ديدي که وفادار ماندي...؟؟
خداوندا ! اگر در کار تو چون و چرا کردمخطا کردم.و گر در نااميدي ، تکيه جز بر کبريا کردم ،خطا کردم.حلالم کن.خطا کردم.اگر اسمي به جز اسم تو آمد بر زبانم ،من پشيمانم.و گر در نيک روزي ، غفلت از شکر و دعا کردم ،خطا کردم.اگر لغزيده گاهي ذره اي پايم ، ببخشايم .و گر از فرش زيرم اندکي پا را فرا کردم ،خطا کردم.نفهميدم ، که عشق اول و آخر تويي عشق آفرينا،من خطا کردم .
زندگي برگ بودن در مسير باد نيستامتحان ريشه هاستريشه هم هرگز اسير بادنيستزندگي چون پيچکي استانتهايش پيش خدا مي رسد ....ممنون که اومدي گلم
از خدا براي عطا کردن يه دوست خوب که همه ي اين خصوصيات خوب رو در کنار هم داره و وسيله اي شده براي رسيدن من به خودش خيلي خيلي ممنونم ...خدايا لطفت را بي نهايت سپاس ...
با سلام وتشكر
برادر دوستي است که در انتخاب آندخيل نيستيم اما.....دوست برادريست که خودمان آنرا انتخاب ميکنيم