شهيد منتظر مرگ نمي‌ ماند، يلكه اوست که مرگ را برمي‌ گزيند.

شهيد پيش از آنکه مرگ ناخواسته به سراغ او بيايد،

به اختيار خويش مي‌ ميرد و لذت زيستن را نيز مي يابد

نه همانند کسي که دغدغه مرگ حتي آني او را به خود وا نمي‌ گذاردش

و خود را به ريسمان پوسيده غفلت مي‌آويزد

خوشبختي ما در سه جمله است:
تجربه از ديروز
استفاده از امروز
اميد به فردا!
ولي ما با سه جمله ي ديگر زندگيمان را تباه مي کنيم:
حسرت ديروز
اتلاف امروز
ترس از فردا

يوسف زهرا !
گذشت سن غيبتت ز سن نوح

ولي…

شمار مردم کِشتي نکرد تغييري…

شهادتش مبارک..

اللهم عجل لوليک الفرج. . . . .
يا رب الحسين ، بحق الحسين ، بظهور الحجه

چشمانم به در است...
شايد فرجي شود و تو آمدي...
جمعه ها با تو وعده دارم....
گل نرگس مي مي آيي...؟
خيلي ها منتظرند...
الهي به علي بن موسي الرضا
.
.
.
*اللهم عجل لوليک الفرج*

شهيدان از مي توحيد مستند / شهيدان سرخوش از جام الستند

نمردند و نمي ميرند هرگز / شهيدان زنده ي جاويد هستند . .

از ماموريت که برگشت خوشحال بود. پرسيد:راستي فرمانده!گمراه کردن اينها چه فايده اي داره؟ابليس جواب داد:امام اينها که بيايد. روزگار ما سياه خواهد شد . اينها که گناه مي کنندامامشان ديرتر مي آيد. مثل هر جمعه با يک بغل پرونده از اتاق زد بيرون هنوز قدم از قدم برنداشته با کنجکاوي پرسيدم:اين هفته پرونده ها چطور بود؟ يک نگاه عاقل اندر سفيه بهم انداخت و در حاليکه با سر به اتاق اشاره مي کرد آرام گفت:صداي گريه آقا را نمي شنوي؟

سلام

نامدگان و رفتگان از دو كرانه زمان
سوي تو مي‌دوند هان! اي تو هميشه در ميان
در چمن تو مي‌چرد آهوي دشت آسمان
گرد سر تو مي‌پرد باز سپيد كهكشان
هر چه به گرد خويشتن مي‌نگرم در اين چمن
آينه ضمير من جز تو نمي‌دهد نشان
اي گل بوستان سرا از پس پرده‌ها درآ
بوي تو مي‌كشد مرا وقت سحر به بوستان
اي كه نهان نشسته‌اي باغ درون هسته‌اي
هسته فرو شكسته‌اي كاين همه باغ شد روان
آه كه مي‌زند برون از سر و سينه موج خون
من چه كنم كه از درون دست تو مي‌كشد كمان
پيش وجودت از عدم، زنده و مرده را چه غم؟
كز نفس تو دم به دم مي‌شنويم بوي جان
پيش تو جامه در برم نعره زند كه بر دَرم!
آمدنت كه بنگرم، گريه نمي‌دهد امان...
هوشنگ ابتهاج

اللّهمّ عجّل لوليّک الفرج
التماس دعا
يا علي

سلام
خدا قوت
از وبلاگ زيبايتان بهره برديم

" اجابت استاد حاج مسعود ابراهيمي در توضيح ترس و تقوا "

قورخو يوخ تقوادي منــــــــده يارانيـــــب عشقِ سفر
(مؤنسم) داش ماکـــولو نغمه مي ساز ايله ميشم
[گل][گل]

ما وقـــــت نگــاه را دمــي دانستـــيم

از دانش چشمــــها کــمي دانستـــــيم

کـــژتابـــي دســــت ها و بــي مهـــــري سنـــــگ

مـــــا آينـــــــــه بوديـــــــم و نمــــــي دانستــــــــيم

تنهـــا گنجــــي کـــه جست و جــــو کردن آن بـــــه زحمتـــــش مي ارزد

دوســــــت واقعيســـــت... و تــــــــــــــــــــــو بهتــــــــــرين گنجـــــــــــــي .

سلام.

با بديهاي ديگران ..//

دل خويش را به سياهي نکشيم ..//

همواره نگاهمان به راستي باشد و مهرباني ..//


نگاهتان پر مهر

من آدمهاي ساده را دوست دارم.

همان ها که بدي هيچ کس را باور ندارند.

همان ها که براي همه لبخند دارند.

همان ها که هميشه هستند،

براي همه هستند.



آدمهاي ساده را

بايد مثل يک تابلوي نقاشي

ساعتها تماشا کرد؛

عمر شان کوتاه است،

بس که هر کسي از راه مي رسد

يا ازشان سوء استفاده مي کند يا زمينشان ميزند

يا درس ساده نبودن بهشان مي دهد.



آدم هاي ساده را دوست دارم.

بوي ناب “ آدم ” مي دهند

???????????????????????
باز پاييز است، اندکي از مهر پيداست

حتي در اين دوران بي مهري باز هم پاييز زيباست

مهرت قشنگ ? پاييزت مبارک . .
سلام
"فرا رسيدن ماه مهر و مهرباني بر شما مبارک".
???????????????????????

"زندگي آن قدر طولاني نيست که هر روز

بتوانيم مهرباني را به فردا بيندازيم"