عَوِّدْ اُذُنـَكَ حُسْنَ الاِسْتِماعِ وَ لا تُصغِ اِلى ما لا يَزيدُ فى صَلاحِكَ استِماعُهُ فَاِنَّ ذلِكَ يُصدِئُ الْقُلوبَ وَ يوجِبُ الْمَذامَّ؛
گوش خود را به شنيدن خوبى ها عادت بده و به آنچه كه به صلاح و درستى تو نمى افزايد گوش مسپار، زيرا اين كار، دلها را زنگار مى زند و موجب سرزنش مى شود.
مرا بخوانصدايم کناي اشتياق بي انتهااي ايستاده بر فراز زمانکه رهگذري خسته امدر بياباني بي آبتفتيده در آفتابو تو تک درخت صحراييبا سايباني گسترده و آبي روانمرا سوي خويش بخواناي رويش بهار در هجوم خزانکه درمانده ام در چالش هاي زندگيو همهمه هايي که نام مرا فرياد مي زنندو تو برتر از هر صداي آشنا و دلنشينيبا طنين گرم هدايتمرا از ياد مبرکه مي سوزمدر آتشي که خود برافروخته امو تنها تو مي توانيخنکاي سرود ابراهيم رادر گوش آتش بخوانيمرا بخوان در خوش ترين خاطره ايامدر جشن حضور
دو دستت برگرفت از آستين تا کسب نور از عرشکه آرد در شبت داوود فانوس زبور از عرشبمان با درد خود در انتظار حضرت موعودکه نازل مي شود بر خاک، ايوبي صبور از عرشبه قوطي لايموت از آسمان ها خاک محتاج استنگاه خاکيان بي نور تو افتاده دور از عرششبيه چشم هاي روشنت يک شب دعا فرمابباران بر قنوت تشنه ام باران نور از عرشکدامين روز مي پيچد بهشتي بر تن اين خاک؟بگو کي مي دمد موسيقي گرم ظهور از عرشبيا با محشري کبري و با غوغاي رستاخيزبگو نازل شود انفاس تو چون نفخ صور از عرش