نام:
ايميل:
سايت:
   
متن پيام :
حداکثر 2000 حرف
كد امنيتي:
  
  
 <    <<    106   107   108   109   110    >>    >
 
امام على عليه‏السلام :<\/h5>

عَوِّدْ اُذُنـَكَ حُسْنَ الاِسْتِماعِ وَ لا تُصغِ اِلى ما لا يَزيدُ فى صَلاحِكَ استِماعُهُ فَاِنَّ ذلِكَ يُصدِئُ الْقُلوبَ وَ يوجِبُ الْمَذامَّ؛

گوش خود را به شنيدن خوبى‏ ها عادت بده و به آنچه كه به صلاح و درستى تو نمى‏ افزايد گوش مسپار، زيرا اين كار، دل‏ها را زنگار مى‏ زند و موجب سرزنش مى‏ شود.


+ سکوت 
مرا بخوان




مرا بخوان

صدايم کن

اي اشتياق بي انتها

اي ايستاده بر فراز زمان

که رهگذري خسته ام

در بياباني بي آب

تفتيده در آفتاب

و تو تک درخت صحرايي

با سايباني گسترده و آبي روان

مرا سوي خويش بخوان

اي رويش بهار در هجوم خزان

که درمانده ام در چالش هاي زندگي

و همهمه هايي که نام مرا فرياد مي زنند

و تو برتر از هر صداي آشنا و دلنشيني

با طنين گرم هدايت

مرا از ياد مبر

که مي سوزم

در آتشي که خود برافروخته ام

و تنها تو مي تواني

خنکاي سرود ابراهيم را

در گوش آتش بخواني

مرا بخوان در خوش ترين خاطره ايام

در جشن حضور


ع - آزاد
+ سکوت 
سلام بزرگوار

خوبين ؟
عزاداريتون مورد قبول حق ...

التماس دعا .

يا علي .

+ سکوت 

ايوبي صبور


دو دستت برگرفت از آستين تا کسب نور از عرش

که آرد در شبت داوود فانوس زبور از عرش



بمان با درد خود در انتظار حضرت موعود

که نازل مي شود بر خاک، ايوبي صبور از عرش



به قوطي لايموت از آسمان ها خاک محتاج است

نگاه خاکيان بي نور تو افتاده دور از عرش



شبيه چشم هاي روشنت يک شب دعا فرما

بباران بر قنوت تشنه ام باران نور از عرش



کدامين روز مي پيچد بهشتي بر تن اين خاک؟

بگو کي مي دمد موسيقي گرم ظهور از عرش



بيا با محشري کبري و با غوغاي رستاخيز

بگو نازل شود انفاس تو چون نفخ صور از عرش




صالح محمدي امين
?• • • • • • • السلام علي الحسين (ع) • • • • • • • ?
وقتي بچه بودم توي حال و هواي بچگي واسه اين امام حسينو دوس داشتم که غذاي نذري ميدادن...
يه خورده بزرگ تر شدم واسه تعطيلات اين ايام و اين حرفا ، الانم واسه دو تا دليل بالا ، ولي هيچ وقت نتونستم امام حسينو واسه خودش دوس داشته باشم . خدايا خودت کمک کن الان که 14 سالمه و ديگه بچه نيستم و بهونه کم تره ،حسين (ع) رو واسه حسين (ع) بودنش دوس داشته باشم ، هم به من کمک کن و هم به امثال من...
يا حسيــــــــــن(ع)
دهه ي اول محرم تمام شداگرهنوزآدم نشده ايم بازهم وقت است ولي عجله کنيد
لکنت زبان من از فرط تازيانه ها بهانه خوبي است براي مزمزه کردن اسمت:
بابا ح ح ح ح س س س ين
صل الله عليکِ يا مولاتي يا رقية بنت الحسين
تو ببخشا که اگر

صورت ما نيلي نيست ،

پلک سالم داريم

بازو و پهلوي ما بي درد است

ليک چشمانمان اگر از بهر شما گريان نشود

آخرين مرحله ي نامردي است ...
كربلا خاكت دهد بوى بهشت *** كربلا هستى تو چون كوى بهشت
كربلا خاكت معطّر از چه شد *** بين گلها امتيازت از كه شد
كربلا گو بوى عطرت از كجاست *** عنبر و بوى عنبرت از كجاست
كربلا بوى خدائى ميدهى *** كى ز او بوى جدائى ميدهى
كربلا جانم فداى بوى تو *** كى شود رو آورم بر سوى تو
كربلا گشتى معلّى بعد از آن *** برتر از عرش خدائى بعد از آن
كربلا من زنده از بوى تواءم *** كربلا من عاشق روى تواءم
كربلا هر كس كه يادت مى كند *** زائرت حق را زيارت ميكند
بوي سيب يعني
بوي عشق و بوي حق
بگذار بگويم من در يک کلام يعني بوي "حسيـــــــن(ع)"
حسين به ما نشان داد،
درعطشي کوتاه...
ميتوان تاريخ را براي هميشه سيراب کرد.........
يــا امــام حــسـيـن . . . امــشـب هــم خــيــابـون هــاي مـحـلـمـون شلـوغ شــده و دسـتــه هــا بــراي عــزاي شب ســومــت بــيــرون آمــدنــد ... چــقــدر زود گــذشت تـــا چــنــد روز پــيـش بــا چــه عـشـق و شــوري بــه پــرچــم هــايت در خــيـابــان هــا مـي نـگـريـستـم و حــالا دارم بــا حــسرت بــه آنــها نــگـاه مــي کـنـم ، بــا حــسـرت ايـنـکـه تـا چـنـد روز ديــگر ايــن پــرچــم هــا جــمـع مـي شـونــد . .
يـک عــاشـوراي ديـگر گــذشـت... مــا مــانــديم و وعــده هــايـمـان... مــا مـانـديــم و قــول هــايـمـان... مــا مــانـديـم و عــهدهــايــي کــه در مــيـان اشــک هــا بــا خـداي حـسـين بــسـتـيـم... تــوبــه کــرديــم بــه عــشــق راه حــســيــن... مــا بــيشـتر حــسيــنـي شــديــم... تــا عــاشــوراي ديــگر چـقـدر حــسيـنـي مـيـمـانـيـم؟ حــسيـن بــه نـظـاره نـشـسـتـه است...بــه نــظـاره مــريــدانــش...کــه چــقــدر پــاي اشــک هــايـشـان ايـسـتاده انــد... چـه مـيـکـنـي اي دل حـسـيـنـي مـيـمـاني يــا مـيـروي؟! مــنـو شــرمـنـده ي حـسـيـنـم نـکـن...
سلامتي خلافکاري که بهش گفتن چرا تو خودتي......گفت:هيس......محرم آقام حسينه(ع)؛معصيت تعطيل!!!
محرم چند سال پيش بود؛ داشتيم از مسجد برمي گشتيم که از گيله مرد پرسيدم :
گيله مرد؛ چطور ميشه فهميد که عزاداري هامون مورد قبول بوده يا اينکه نبوده ؟
گفت : خيلي ساده ست، اگر مورد قبول واقع شده باشه دور خيلي از محرمات رو خط ميکشيم و ميشيم يک آدم ديگه و اگر اين اتفاق افتاد و رعايت خيلي از مسايل رو کرديم ميشه گفت که اون اتفاق خوب افتاده...
راست ميگفت..
اي عاشقان... ؛ عشق حسين (ع)کيمياست..
 <    <<    106   107   108   109   110    >>    >