إنَّ الْمُؤْمِنَ إذا تَكَلَّمَ ذَكَّرَ... والْمُنافِقُ إذا تَكَلَّمَ لَغا؛
مؤمن هرگاه سخن گويد ياد (خدا) مى كند و منافق هرگاه سخن گويد بيهوده گويى مى كند.
إنَّ الْمُؤْمِنَ مَن يُرى يَقينُهُ في عَمَلِهِ، وَ الْمُنافِقُ مَن يُرى شَكُّهُ في عَمَلِهِ؛
در عمل مؤمن يقين ديده مى شود و در عمل منافق شك.
مادرجان، اگر خبر شهادت من به تو رسيد، مبادا ناراحت باشي. نميگويم گريه نكن، ولي زياد گريه نكن. الگو باش براي مادران شهدا. مادر، تو مرا مراقبت كردي كه جزء رزمندگان باشم. مادر، يادت هست كه روز عاشورا من در آغوش تو بودم، تو براي امام حسين(ع) گريه ميكردي و آب چشمت قطرهقطره ميچكيد؟ من در آغوش تو تماشا ميكردم و در آن حال به من شير ميدادي. من به خاطر آن روز يقين دارم كه شهيد ميشوم. دعاي مادر در حق فرزند قبول ميشود: دعا كن شهيد شوم. وقتي به روي قبر آمدي، زحماتي را كه در تربيت من كشيدي حلالم كن و طلب مغفرت كن.
مَثَلُ الْمُؤْمِنِ كَمَثَلِ خامَةِ الزَّرعِ تُكْفِئُهَا الرِّياحُ كَذا و كَذا وكَذلِكَ الْمُؤْمِنُ تُكْفِئُهُ الأَوْجاعُ وَالأَمْراضُ و مَثَلُ الْمُنافِقِ كَمَثَلِ الإْرْزَبَّةِ الْمُستَقيمَةِ الَّتي لايُصِيبُها شَيءٌ حَتّى يَأْتيهِ الْمَوتُ فَيَقصِفَهُ قَصْفا؛
مَثَل مؤمن مانند ساقه كاشته است كه بادها آن را به اين سو و آن سو خم مى كند هم چنين مؤمن را دردها و بيماريها خم مى كند و مثل منافق مانند عصاى آهنى است كه چيزى به او نمى رسد تا اينكه مرگ او فرا رسد و او را سخت مى شكند.