نام:
ايميل:
سايت:
   
متن پيام :
حداکثر 2000 حرف
كد امنيتي:
  
  
 <    <<    116   117   118   119   120    >>    >
 
+ ناصر 
هواپيماهايي که روي زمين هستند را هيچ خطري تهديد نميکند

اما براي اين منظور ساخته نشده اند

گاهي اوقات براي رسيدن به هدف بايد خطر کرد . . .

يه جائيه تو دنيا همه براش مي ميرن
تموم حاجتا رو همه از مي گيرن
بين دو نهر آبه ، يه سرزمين خشکه
شميم باغ و لاله اش خوشبو ز عط مُشکه
شباي جمعه زهرا زائر اين زمينه
سينه زن حسينه ، يل ام البنينه ...


+ تخريبچي جامانده 
خواهم اگر به آن قد و بالا ببينمت
بايد تو را به وسعت صحرا ببينمت

تکه به تکه جسم تو را جمع کردم و
مي چينمت به روي عبا تا ببينمت

حالا که تير خورده و پهلو گرفته اي
پيغمبرم ... به کسوت زهرا ببينمت

خوبست اينکه حداقل مادر تو نيست
ورنه چگونه در بر ليلا ببينمت

جان کندن مرا به تمسخر گرفته اند
پيش بساط خنده اينها ببينمت

ترسم ز عمه بود بيايد... که آمده
حالا من عمه را ببرم ... يا ببينمت؟

تشنه نرفته است ز خون تو دشنه اي
بايد به نيزه ها نگرم تا ببينمت
+ تخريبچي جامانده 
بارِگاه با صفا را عشق است

گنبد و صحن و سرا را عشق است

عرش با آن همه هيبت گويد

حرم کرب و بلا را عشق است
+ تخريبچي جامانده 
قطره از دريا جدا شد و به دريا پيوست

رود گفت : چه سقوطي کرد

ابر گفت : قطره اي دريا شد ، چه صعودي کرد . . .
+ پروشات 
خدايا!

مرا تنها مگذار...

که مبادا نگاهم

به نگاه بنده اي از "جنس خاک"

محتاج شود...

+ پروشات 
تفکري داغ از درونم دلم را اشفته ميکند
و من ديوانه تر از هميشه صبح جديدي را تنفس ميکنم
در ارزوي شروعي دوباره
بي هيچ دغدغه تلخ
خدا با من است و اين دلم را ارام ميکند

سلام از حضور سبزت و مطالب قشنگ و گرانبهايي که برايم نوشتي تشکر ميکنم

پس از آفرينش آدم خدا گفت به او: نازنينم آدم با تو رازي دارم اندکي پيش تر آي، آدم آرام و نجيب آمد پيش، زير چشمي به خدا مي نگريست..نازنينم آدم! قطره اي اشک ز چشمان خداوند چکيد، ياد من باش که بس تنهايم..!بغض آدم ترکيد، گونه هايش لرزيد به خدا گفت: من به اندازه گلهاي بهشت، به اندازه عرش، نه نه من به اندازه تنهاييت اي هستي من دوستدارت هستم.... آدم کوله اش را برداشت، راهي ظلمت پر شور زمين.. طفلکي بنده غمگين؛آدم.. در ميان لحظه جانکاه هبوط زير لبهاي خدا باز شنيد: نازنينم آدم! نه به اندازه تنهايي من، نه به اندازه عرش، نه به اندازه گلهاي بهشت که به اندازه يک دانه گندم تو فقط يادم باش... نازنينم آدم، مبري از يادم!!
خـــدايـــا...
روزهـــاي زنـــدگـــي درگـــذرنـــد...
ســـخـــتـــي ها مـــي آيـــنـــد و مـــي گـــذرنـــد...
امــا تــو هــمـــواره مـــهربــان تــريـــن مـــهـــربـــانــان بـــاقــي مـــي مــانــي...
تـــو پـــادشـــاهـــي،پـــايـــنـــده...
خـــطـــاپـــوشـــي،بـــخـــشـــنـــده...
واي بـــر مــــن اگـــر از بـــخـــشـــنـــدگـــي ات بــي نــصــيــب بـــمـــانـــم...
خداوندا
دنياي آشفته ي درونم را که تنها از نگاه تو پيداست،
با لالايي مهربان خود، آرام کن
تا وجود داشتن و بودن را به زيبايي احساس کنم…
الــهـي !!!

اگـر بـخـواهـم ..شـرمـسـارم
اگـر نـخـواهـم .. گـرفـتـار

الــهـي!!!

بـاز کـن در، کـه جـز ايـن خـانـه مـرا نـيـسـت پـنـاهـي...
خدا?ـــا …
ا?ـن روزهــا حرفهـــا?م …
بو? نـاشـــکر? م? دهنــد …
امـــا تـــو…
بـه حســـاب تنهـــا?? و درد دل بگـــذار …
" خدايا" اگر تو دستم را بگيري کسي نميتواند مرا دست کم بگيرد...............................
خداوندا!
خسته ام از فصل سرد گناه و دلتنگ روزهاي پاکم,
باراني بفرست چتر گناه را دور انداخته ام...!!!
 <    <<    116   117   118   119   120    >>    >