آتشي نمى سوزاند “ابراهيم” را
و دريايى غرق نمي کند “موسى” را
مادري،کودک
دلبندش را به دست موجهاى خروشان “نيل” مي سپارد
تا برسد به خانه ي فرعونِ تشنه
به خونَش
ديگري را برادرانش به چاه مى اندازند
سر از خانه ي عزيز مصر درمي
آورد
مکر زليخا زندانيش مي کند ، اما عاقبت بر تخت ملک مي نشيند
از اين
“قِصَص” قرآنى هنوز هم نياموختي؟!
که اگر همه ي عالم قصد ضرر رساندن به تو را
داشته باشند
و خدا نخواهد ، نمي توانند
او که يگانه تکيه گاه من و توست
پس
؛
به “تدبيرش” اعتماد کن ،
به “حکمتش” دل بسپار ،
به او “توکل” کن ؛
و
به سمت ا
و “قدمي بردار” ،
تا ده قدم آمدنش به
سوى خود را به تماشا بنشيني