نام:
ايميل:
سايت:
   
متن پيام :
حداکثر 2000 حرف
كد امنيتي:
  
  
 <    <<    136   137   138   139   140    >>    >
 
رســول خــدا- صلّي اللهُ عليه و آله- فــرمــودنــد:
« مَن نَسِيَ الصَّلاةَ عَلَيَّ خِطَّ بِهِ طَريقُ الجَنَّةَ » ؛
« کـسـي کـه صــلـوات بــر مـن را فــرامــوش کـنـد، راه بـهـشــت را گُــــم کـرده است. »
رسول خدا- صلّي اللهُ عليه و آله- مي فرمايد:
« اِنَّ اَضَلَّ النّاسِ مَن ذُکِرتَ عِندَهُ فَلَم يُصَلَّ عَلَيَّ » ؛
« گمراه ترين انسان ها، کسي است که نام من پيش او بر زبان آيد؛ ولي او بر من صلوات نفرستد. »
" زمخشري، ج3، 558. "
با مستمندان همنشين باش تا روحيه شکر در تو بيـشتر گردد

امام علي (ع)
با خدا جا دردل اهل ولا دارد حسين
هرطرف روآوري صدكربلا دارد حسين
ما به دشت كربلا ازاو مزاري ديده ايم
دردل هرشيعه يك صحن و سرا داردحسين
قتلگاهش كعبه و آب فراتش زمزم است
بلكه صد زمزم روان درچشم ما دارد حسين
دربهاي خون او شد خونبهاي او خدا
زآن خدايي برهمه خلق خدا دارد حسين
اين شنيدي هست قرآن زينت هرخانه اي
جا چو قرآن درتمام خانه ها داردحسين
جاي قرآن و حسين درسينه پيغمبراست
بلكه جا برروي دوش مصطفي دارد حسين
هردلي با ياد او دارد هزاران نينوا
گرچه رو بر روي خاك نينوا دارد حسين
عالم خلقت به سويش برده دست التجا
خود به زير تيغ با حق التجا دارد حسين
تشنه لب شد كشته و جاري زچشم شيعيان
تا قيامت چشمه آب بقا دارد حسين
بي وجودش درعبا آل عبا كامل نبود
شهره زآن برخامس آل عبا دارد حسين

-------------------------------
سلام عليکم...عزاداري هاتون قبول انشاءالله.با پست هاي جديد منتظر نظرارزشمندتون هستم.ياحق.
زيارت عاشورا ظهر امروز يه چيز ديگه بود.
با هميشه فرق داشت.
همه با سوز دل مي خوندن.
بياييم براي کربلايي شدن همه دل ها دعا کنيم.
يا حسين

نديدم هر چه گشتم، کوچه کوچه، ردّ پايت را
چه مي شد؟ کاش مي شد! بشنوم من هم صدايت را
قتيل قبله! دردت را بلا گردان ديرينم
چه مي شد؟ کاش مي شد! تا سپر باشم بلايت را
نديدم، با تمام چشم گشتم، چشم هايم کور
تمام عمر هم هرگز نخواهم ديد، جايت را
تو را روشن نخواهم ديد مي دانم ولي يک شب
بيا در خواب من، شايد ببينم خيمه هايت را
دعا کن پرده ي گوشم بلرزد يک صدا ناگاه
خجالت مي کشم، نشنيده ام بانگ رسايت را
دعا کن قسمتم باشد، تماشايت شبي در خواب
دعا تو، استجابت تو، اجابت کن دعايت را
رقيّه؟ خيمه ي آتش؟ سکينه؟ قاسم مجروح؟
بگريم - وارث عصمت! - کدامين ماجرايت را؟
خدا در سوگ تو خورشيد را ناگاه پنهان کرد
کيَم من؟ تا بگيرم، اي خدا را خون! عزايت را
زبانم را به مدحت باز کردي، لطف کردي، آه
نديدم، کاش مي شد! تا ببينم کربلايت را


مرتضي اميري اسفندقه

کربلا به خون خود تپيدن است
جرعه جرعه مرگ را چشيدن است

کربلا صفا و مروه اي شگفت
پا به پاي تشنگي دويدن است

روضه نيست کربلا که بشنوي
کربلا سر بريده ديدن است

خلقت دوباره، جلوه ي جديد
کربلا دوباره آفريدن است

کربلا مرور روشن معاد
از مغاک خاک بر دميدن است

حرمت حماسه، غيرت غيور
قطره قطره خون شدن، چکيدن است

هر چه مي روم به خود نمي رسم
«کربلا به اصل خود رسيدن است»

مرتضي اميري اسفندقه

آسمانيها مسلمان تواند . . . . بنده ي مقداد و سلمان تواند

آسمانيها تو را نشناختند . . . . چون زمين را زادگاهت ساختند

تقديم به ساحت مقدسه ي حضرت زهرا سلام الله عليها

+ گنبدطلايي 
راست گفته اند عالم از چهار عنصر تشک?ل شده :
آب ، آتش ، خاک ، هوا …
آب? که از تو در?غ کردند ....
آتش? که در خ?مه گاهت افتاد ....
خاک? که شد سجده گاه و طب?ب دردها ....
و هوا?? که عمر? ست افتاده در دل ها .....
ترک?ب ا?ن چهار عنصر م? شود :
" کـــــــــــــــرب? "
+ کربلايي110 
سلام

در روز تبادل پيکر شهدا،يکي از شهدايي که عراقي‌ها کشف کرده بودند، هويتش معلوم نبود.
سردار باقرزاده پرسيد: از کجا مي‌گوييد اين شهيد ايراني است؟
پاسخ عراقي‌ها جگرمان را حال آورد ...
ژنرال بعثي گفت: همراه اين شهيد پارچه قرمزرنگي بود که روي آن نوشته شده «يا حسين شهيد».
از اين پارچه مشخص شد که ايراني است!
بله، حتي دشمن هم ما را با عشقمان به حسين(ع) مي‌شناسد...[گل]
شب اول قبرم نکنم وحشت و ترس
چون حسين است که مهمان من است
به سئوالم اگر آرند به ميزان حساب
پاسخ آرم به خداوند حسين جان من است

من اگر نقاش بودم ،

کربلا را مي کشيدم ،

يک بيابان لاله سرخ ،

نينوا را مي کشيدم ،

دشتي از گلهاي پرپر ،

نقشي از حلقوم و خنجر ،

نقشي از عباس حيدر ،

اشکي از طفلان زينب ،

منظر نور هدايت ،

کربلا را مي کشيدم...
در مدرسه ي کربلا ، کودکان به چشم خود ديدند که بابا دو بخــــش است:
بخشي در صحـــــرا ، بخشـــي بر بالايٍ نيــــزه ...
اما اينکـــه عمــــو چند بخش است را فقـط بــابـــا مي دانــد ...
التماس دعا

هلال خون، مه خون، ماه اشک، ماه عزاست

عزاي کيست؟ گمانم عزاي خون خداست

خميده قامت گردون، شکسته پشت فلک

روانه خون دل از چشم آدم و حوّاست




چون ديد به نوک ني سرش را خورشيد

بر خاک، تن مطهرش را خورشيد

آرام ، حرير نور خود را گسترد

پوشاند برهنه پيکرش را خورشيد



 <    <<    136   137   138   139   140    >>    >