نام:
ايميل:
سايت:
   
متن پيام :
حداکثر 2000 حرف
كد امنيتي:
  
  
 <    <<    91   92   93   94   95    >>    >
 
منتظر دست نوشته شما هستم
اهي بايد چمداني كوچك به اندازه يك تكه از دلت

كه هنوز در دستانت باقيست انتخاب كرد...

بايد گذاشت و گذشت...

چشمها را بست و رفت...

دور شد از قضاوت هاي يكطرفه و قصه هاي

تكراري اين موجودات دوپاي مدعي احساس....

بايد رفت به نقطه اي براي آرامش....

بايد رفت .......!!!
صدايم مي زد :"گلم"! گلي بودم در باغچه ي دلش اما ...
او باغبان عاشقي نبود!
گاهي سر مي زد و دل مي برد !
سالها بعد دانستم که من تنها نبودم !
او باغبان گل هاي زيادي بود....
خدايا ...

خيلي وقت است که ديگر

خوش نميگذرد !

فقط

خوشم که

دارد ميگذرد !

مي فهمي که ؟!!!

انسان به خودي خود زمين نمي خورد ..//

درست از همان سمتي مي افتد که ..//

به خدا تکيه نکرده است.!//
وصيت نامه شهيد خليل واحدي
...انسان با عمر كوتاهش بايد از اين دنيا توشه و آذوقه اي براي آخرت بردارد كه در غير اين صورت هلاك خواهد شد.

در مقام اشک هر کس که شهودي داشته

کربلا را ديده در مقتل ورودي داشته

آهِ خواهر يک طرف، آهِ برادر يک طرف

کربلا تا نقش بندد تار و پودي داشته

بگذريم از آن عمودي که عمويي را گرفت

بگذريم از خيمه‌هايي که عمودي داشته

در کنار علقمه ميراب‌ها هم ديده‌اند

بانويي قامت کمان روي کبودي داشته

سرو قد اکبر و عباس و عون و... بگذريم

هر فرازي را که مي‌بينم فرودي داشته

هر چه پيکر‌هايشان سير نزولي کرده است

سر به سر سر‌هايشان سير صعودي داشته

مادر او مادر آب است و با دشنه حسين

تشنه جان داده در آن صحرا که رودي داشته

سود گوش پاره و انگش‌تر و سر واضح است

کشتن يک طفل شش ماهه چه سودي داشته

سعيد پاشازاده

بهشت عدن کجا و صفاي تربت تو

قياس ذره کجا و بسيط رحمت تو

مشام اهل دل از عطر اشک مست شود

دمي که غنچ? لب گل کند به مدحت تو

چگونه اشرف مخلوق آبرو مي‌يافت

اگر اراده نمي‌کرد حق به خلقت تو

تمام عمر چو خورشيد فيض مي‌بخشد

اگر به ذره بيفتد نگاه رحمت تو

ز چشم فاطمه فردا نهان نمي‌ماند

دلي که گشت نهانخان? محبت تو

هنوز رنگ شفق مانده سرخ تا که مگر

در التهاب بسوزد به پاس حرمت تو

حديث درد تو را چون شنيدم از مادر

ز کودکي شدم‌اي دوست غرق محنت تو

مرا به مجلس سوگ تو داد مادر شير

که عادت است مرا گريه در مصيبت تو

چه کار کرده‌اي اي روح گري? زينب

که ريخت اشک پيمبر گه ولادت تو

تمام ترسش از اين است آذري نکند

بميرد و نرسد عاقبت به ساحت تو

حسين آذري

وصيت نامه شهيد ابراهيم وحدت
"برادران عزيز همچنانكه امام امت فرمودند:"تنور جنگ را بايد گرم نگه داشت كه زندگي و حيات اسلام و پيروزي ما به جنگ ميان اسلام و كفر بستگي دارد و بايد بدانيد كه اگر سستي كرديد و باعث شكست انقلاب شديد يقيناً به ذلت و بدبختي دچار خواهيد شد كه مردم كوفه وعراق پس از شهادت امام حسين (ع) دچار شدند و يقيناً آن ذلت و بدبختي برايتان از اين مقاومت و سرسختي تلخ تر خواهد بود".
عالم بدونــ ه روضــ ه ات از صفـــ ــر کمتر است

يک چائـــ ے ريزِ مجلســ ـــت از شاه بـرتـر است


بر سينــ ه ميزنم کــ ه درِ سينـــ ه وا کني


بــا ذره اے ز مـعرفتــ ـــت آشنــ ــا کني


اصــ ـــلاً مـــرا براي غمــ ــت آفـريـده انـد


با ذکر يا ?حُ س ي ن? بــ ه گـل من دميده انـد

وصيت نامه شهيد ابراهيم يعقوبي
اينجانب ابراهيم يعقوبي يكي از بندگان گنهكار و روسياه خدا كه با چشم باز و آگاهي كامل به دستورات دين مبين اسلام كه به آن اعقتاد صد در صد دارم به جبهه آمده ام تا دشمنان را به زانو درآورم. بر ماست كه نگذاريد خون اين شهيدان و عزيزان مجروح و معلول پايمال شود..... از جنگ حمايت كنيد كه اين جنگ سرنوشت اسلام و كفر است.مادرم! شما به زيارت كعبه رفتيد و من هم به زيارت خداي كعبه.صفا و مروه نموديد و من بين جبهه و قتلگاه.... شما با سنگ، رمي جمره، كرديد و من با فشنگ شيطانكهاي ملحد و منافقين را نشانه رفتم! شما با لباس سفيد محرم شديد و من با لباس رزم احرام كردم شما حجر الاسود را بوسه زديد و من ريگهاي تفتيده كربلاي غرب و جنوب را.

http://zarinnameh.ir/2012-08-25-05-10-52/5857
http://zarinnameh.ir/special/5856
http://zarinnameh.ir/2012-08-25-05-10-52/5851
http://zarinnameh.ir/special/5850
سلام. سربزنيد و نظرتون رو بزاريد ؛، ممنون /منتظرحضورتونم...[لبخند]
+ yas 
سلام
طلوع نزديک است اگر بخواهيم …
ظهور تو زيباتر از ظهور همه‌ي زيبايي‌هاست؛
چشم به راه زيباترين بهاريم
خدايا انتظار چقدر دير مي‌گذرد
با صد نگاه خسته، صدا مي‌زنيم تو را
بياييد همه منتظر آمدنش شويم

اللهم عجل لوليک الفرج

+ پروشات 
آب را گِــل نــکُنيد ...


شايــد از دور عـلـمــدارِ حــســين ...


مــشـکِ طــفلان بــر دوش ...


زخــم و خــون بــر انـــدام ...


مي رِسَــد تــا کــه از ايــن آب روان ...


پُـــر کُـــنَد مــشـکِ تــهــي ...


بِــبَــرَد جــرعــه يِ آبــي بــرسانــد به حـــرم ...


تـــا عــلــي اصــغرِ بي شـيــرِ ربـــاب ...


نَـفَـسَـش تـــازه شَــوَد ...


و بــخــوابــد آرام ...


”يـــــاحـــضرت زينــب” شـــرمــنده ايم!!!
کــه بهـــاي "حــسيــني "شدن مـــا،،،
”بـــي حـســين”شدن تــو بود...
و شـــرمنـده تريــــم از آنـــکه...
تــو بــي”حسيــن ”شــدي ولــي مــا ”حـسـينــي نـــشديم!!! [گل]


ســـــلام [گل]
 <    <<    91   92   93   94   95    >>    >