خداوندا
تو ميداني که من دلواپس فرداي خود هستم
مبادا گم کنم راه قشنگ آرزوها را
مبادا گم کنم اهداف زيبا را
مبادا جا بمانم از قصار موهبت هايت
خداوندا مرا مگذار تنها لحظه اي حتي . . .
اي طفل که دفع مگس از خود نتواني هر چند که بالغ شدي آخر تو آني شکرانهي زور آوري روز جواني آنست که قدر پدر پير بداني سعدي
چو رنج برنتواني گرفتن از رنجور قدم ز رفتن و پرسيدنش دريغ مدار هزار شربت شيرين و ميوهي مشموم چنان مفيد نباشد که بوي صحبت يار سعدي