نام:
ايميل:
سايت:
   
متن پيام :
حداکثر 2000 حرف
كد امنيتي:
  
  
 <    <<    31   32   33   34   35    >>    >
 
وداع از اين دنيا براي ما بسيار نزديك است، ولي ما آن را بسيار دور مي‌بينيم وگرنه اينقدر با هم نزاع نداشتيم. محمدتقي بهجت
+ سپهري 

خداوندا

تو ميداني که من دلواپس فرداي خود هستم

مبادا گم کنم راه قشنگ آرزوها را

مبادا گم کنم اهداف زيبا را

مبادا جا بمانم از قصار موهبت هايت

خداوندا مرا مگذار تنها لحظه اي حتي . . .

هر كه عمل كرد به معلومات خودش، خداوند مجهولات او را معلوم مي فرمايد! محمدتقي بهجت
اگر مي خواهيد از ناحيه دعا به جايي برسيد، زبان حالتان اين باشد: تسليم خدا هستيم، هر چه بخواهد بکند، بنا داريم عمل به وظيفه بندگي کنيم. محمدتقي بهجت
کثرت مجالست با اهل غفلت، مزيد قساوت و تاريکي قلب و استيحاش (گريزان بودن) از عبادت و زيارات است؛ از اين جهت است که احوال حسنه حاصله از عبادات و زيارات و تلاوت‌ها، به سبب مجالست با ضعفا در ايمان، به سوء حال و نقصان، مبدل مي‌شوند؛ پس، مجالست با ضعيف الايمان ـ در غير اضطرار و براي غير هدايت آنهاـ سبب مي‌شود که ملکات حسنه خود را از دست بدهد، بلکه اخلاق فاسده آنها را ياد بگيرد. محمدتقي بهجت
خواندن قرآن در هر روز، و ادعيه مناسبه اوقات و امکنه (مکان‌ها)، در تعقيبات و غير آنها؛ و کثرت تردد در مساجد و مشاهد مشرفه؛ و زيارت علما و صلحاء و همنشيني با آنها، از مرضيات خدا و رسول(ص) است و بايد روز به روز، مراقب زيادتي بصيرت و انس به عبادت و تلاوت و زيارت باشد. محمدتقي بهجت
اگر بي تفاوت باشيم و براي رفع گرفتاريها و بلاهايي كه اهل ايمان بدان مبتلا هستند دعا نكنيم، آن بلاها به ما هم نزديك خواهد بود. محمدتقي بهجت
واي بر ما اگر در خصوص خوردنيها و نوشيدنيها از حرام اجتناب نكنيم! زيرا همين غذاها است كه منشأ علم و ايمان و يا كفر ما مي شود! محمدتقي بهجت
نگاه تند به زيردست، براي ترساندن آزاررساني از نوع حرام است؛ و تبسم به عاصي و گناه‌کار، براي تشويق، ياري بر معصيت است. محمدتقي بهجت
آنچه مي‌دانيد، عمل کنيد؛ و در آنچه نمي‌دانيد؛ احتياط کنيد تا روشن شويد؛ و اگر روشن شديد، بدانيد که بعضي معلومات را زير پا گذاشته‌ايد. محمدتقي بهجت
به فكر خود باشيم، خود را اصلاح كنيم. اگر به خود نرسيديم و خود را اصلاح نكرديم، نمي توانيم ديگران را اصلاح كنيم.محمدتقي بهجت

اي طفل که دفع مگس از خود نتواني
هر چند که بالغ شدي آخر تو آني
شکرانه‌ي زور آوري روز جواني
آنست که قدر پدر پير بداني سعدي

مگسي گفت عنکبوتي را
کاين چه ساقست و ساعد باريک
گفت اگر در کمند من افتي
پيش چشمت جهان کنم تاريک سعدي
چو مي‌دانستي افتادن به ناچار
نبايستي چنين بالا نشستن
به پاي خويش رفتن به نبودي
کز اسب افتادن و گردن شکستن؟ سعدي

چو رنج برنتواني گرفتن از رنجور
قدم ز رفتن و پرسيدنش دريغ مدار
هزار شربت شيرين و ميوه‌ي مشموم
چنان مفيد نباشد که بوي صحبت يار سعدي

 <    <<    31   32   33   34   35    >>    >