سلام
ديدي که چه بي رنگ و ريا بود زمستان ؟
مظلوم ترين فصل خدا بود زمستان
ديديم فقط سردي او را و نديديم
از هر چه دو رنگي است رها بود زمستان
بود هرچه فقط بود سپيدي و سپيدي
اسمي که به او بود سزا بود زمستان
گرماي هر آغوش تب عشق دم گرم
يکبار نگفتند چرا بود زمستان
بي معرفتي بود که هر بار ز ما ديد
با اين همه باز اهل وفا بود زمستان
غرق گل و بلبل شد اگر فصل بهاران
بوي گل يخ هم به هوا بود زمستان
با برف بپوشاند تن لخت درختان
لبريز و پر از شرم و حيا بود زمستان
در فصل خودش ، شهر خودش ، بود غريبه
مظلوم ترين فصل خدا بود زمستان …[گل]