يا ابا عبدالله (ع)
دارد به دل صلابت کوه شكيب را
از لحظه اي كه بوسه زده زخم سيب را
با اقتدار فاطمي خود رقم زده
در کربلا حماسهي أمن يجيب را
يوسف رحيمي
آمدم از سفر و جز غمم احوال نبود
اين چهل روز کم از غصه چل سال نبود
با سرت بودم و فکر بدن ات مي کُشتم
کاش آنروز نمي ديدم و پامال نبود
مهدي صفي ياري
يا زينب کبري (س)
وقتي كه رفت معجـر زينب كبـود بود
وقتي رسيـد ، گيسـويـش اما سپيـد بود
جاي تمام دختـركـان تازيـانـه خورد
طوري كه زنده ماندن زينب بعيد بود
ياسر حوتي
صداي خواهري مي آيد انگار
غريب مضطري مي آيد انگار
بجاي مادري مي آيد انگار
حسين ديگري مي آيد انگار
زينب از سوي شام برگشته
يابه بيت الحرام برگشته
پي عرض سلام برگشته
وه چه بااحترام برگشته
يا ابا عبدالله الحسين (ع)
بيشتر بُرد آن کسي که بيشتر پيشَم نشست
تا زماني که تو بنشستي نشستن واجب است
بعد زهرا خواهرت خير النساء عالم است
پس کنيز خواهرت بودن به هر زن واجب است
سينه اش بيت المحبت خانه اش بيت البکاء
احترامش بر ملائک هم يقيناً واجب است
قسمتي از خاک زير پات را برداشتم
هر سحر بوسيدن اين خاک بر من واجب است
علي اکبر لطيفيان
اي کربلا به قافله کربلا ببين حال مسافران به درد آشنا ببين ما زائران خون خداييم کربلا بر کاروان زائر خون خدا ببين سوغات درد و خون جگر ارمغان ماست احوال ما ز وضع پريشان ما ببين من زينبم که درد چکد از نگاه من در هر نگاه شعله چندين بلا ببين رويم کبود و دست کبود و بدن کبود ياس کبود گر که نديدي مرا ببين اطفال را به گردن و بازو و دست و پا آثار تازيانه و بند جفا ببين هر يک کنار قبر شهيدي کند فغان هر بلبلي کنار گلي در نوا ببين از سجده هاي نيمه شب و خطبه هاي روز بشکسته ايم پشت ستم را بيا ببين هر جا کنند فتح، گذارند يک سفير وين رسم تازه نيست، بود هر کجا ببين ما نيز بر رقيه سپرديم کار شام تا او کند سفارت عظما به پا ببين