نام:
ايميل:
سايت:
   
متن پيام :
حداکثر 2000 حرف
كد امنيتي:
  
  
 <    <<    66   67   68   69   70    >>    >
 

گفتند که تک سوارمان در راه است

از اول صبح چشممان بر راه است

از يازدهم دوازده قرن گذشت

تا ساعت تو چقدر ديگر راه است؟

منصب فرمانروايان جهاني هيچ و پوچ است

چون امير و سيد و سردار ما مي آيد آخر

اين كوير خشك ما چون باغ جنت مي شود

باغبان گلشن و گلزار ما مي آيد آخر

اي همه چشم انتظاران اين شب تمام است

از افق آن ياور بيدار ما مي آيد آخر

گرچه شب تاريك و طولاني است اما عاشقان

با سحر خورشيد شام تار ما مي آيد آخر

هر چه ما نالايقيم انوار اماآن امام

مهربان است و زپي ديدار ما مي آيد آخر

مژده باد اي عاشقان آن يار ما مي آيد آخر

مقتدا و رهبر و سالار ما مي آيد آخر

بي قراران رخش قدري دگر آرام گيريد

مايه ي آرامش و دلدار ما مي آيد آخر

گرچه اين دوران ما را سايه ظلمت گرفته

روشني بخش سراي تار ما مي آيد آخر

اين جهان ما شده ويرانه از ظلم ستمگر

بهر آبادانيش معمار ما مي آيد آخر

اي گروه منتظر با تزكيه آماده گرديد

راحتِ روح و تن تبدار ما مي آيد آخر

ديد مجنون را يکي صحرا نورد
در ميان باديه بنشسته فرد
صفحه اي از خاک و انگشتان قلم
مي نويسد نام ليلي دم به دم
گفت:اي مجنون شيدا چيست اين ؟
بهر که نامه نويسي کيست اين؟
گفت: مشق نام ليلي مي‌کنم
خاطر خود را تسلي مي‌کنم
چون ميسر نيست ما را کام او
عشق بازي مي‌کنم با نام او

و حکايت ما حکايت مجنون است.

چون ميسر نيست ما را کام او
عشق بازي مي‌کنم با نام او...

بسم الله و بالله والحمدالله

دست ما گير که بيچارگي از حد بگذشت

بگشا مشکل ما را به يد همت خويش

تويي آن گوهر يکدانه ء درياي وجود

که خداوند جهان خواند تو را حجت خويش

فروغ بخش شب انتظار، آمدني ست

نگار، آمدني، غمگسار ، آمدني ست

به خاک کوچه ديدار ، آب مي پاشند

بخوان ترانه شادي، که يار آمدني ست

خستگان عشق را ايام درمان خواهد آمد
غم مخور! آخر طبيب دردمندان خواهد آمد


آنقدر از كردگار خويشتن اميدوارم
كه شفابخش دل اميدواران خواهد آمد


باغبانا سختي دي ماه سي روز است و آخر
نوبهار و نغمه مرغ خوش الحان خواهد آمد


بلبل شوريده دل را از خزان برگو ننالد
باغ و صحرا سبز و اين دنيا گلستان خواهد آمد


دردمندان، مستمندان، بي پناهان را بگوييد
مصلح عالم، پناه بي پناهان خواهد آمد


از خدا روز فرج را اي فلج كاران بخواهيد
كاين جهان روزي كسي را تحت فرمان خواهد آمد


نيست شك از عمر اين دنيا اگر يك روز ماند
ذات قائم حجت خلاق سبحان خواهد آمد

صبر كن يا فاطمه، اي بانوي پهلو شكسته
قائمت با شيشه دارو و درمان خواهد آمد

دلم گرفته و هر سوي خانه‌ام ابريست

دلم گرفته و گريه دواي دردم نيست

حريف ني لبك و سوز دل نمي‌گردم

ولي درون دلم بذر صبر پروردم

خداست شاهد اين حرف و عشق مي‌داند

كه روز جمعه نگاهم به جاده مي‌ماند

به آتشي كه دلم را هميشه سوزانده است

دواي درد عدالت كنار در مانده‌ست

دري است فاصله من و يك سبد رويا

دري است فاصله من و يوسف زهرا

دلم گرفته، دقايق هنوز در راهند

و عاشقان شقايق هنوز در راهند

دلم گرفته، كسي نيست، جاده بي‌رنگ است

دلم گرفته و اين قلب ساده بي‌رنگ است

هميشه مانده‌ام اينجا، هميشه مي‌مانم

عبور مي‌كند آيا كسي؟ نمي‌دانم!

سالهاي پيش بال آسماني داشتيم

بال کبوتر کران تا بي کراني داشتيم

ميوه بوديم و سر سال استفاده مي شديم

چون که بالاي سر خود باغباني داشتيم

چهار فصل موي ما برف زمستاني نداشت

پير هم بوديم اگر رنگ جواني داشتيم

روزها گردي اگر بر روي دلها مي نشست

شب که مي شد سنت خانه تکاني داشتيم

مثل شير مادران ما حلال و پاک بود

در ميان سفره ها گر لقمه ناني داشتيم

نذري روز ظهور مهدي موعودمان

صبحها چله به چله عهد خواني داشتيم

صبح جمعه پيشواز تکسوار فاطمه

زوي پشت بامها صوت اذاني داشتيم

گاه پاهي جمعه ها اهل زيارت مي شديم

گاه گاهي ميل سجده جمکراني داشتيم

ثانيه ثانيه‌هامان گاي آقا مي گذشت

آي مردم!يک زمان صاحب زماني داشتيم

پر نداريم و دل بپُر نداريم و...فقط

يادمان باشد که اينها را زماني داشتيم

از هجر تو طبيعت ما گريه مي کند.

چشم تمام آينه ها گريه مي کند.

چشم انتظار آمدنت شير خواره‌اي است.

گهواره‌اي به کرب و بلا گريه مي کند.

پاي سه ساله‌اي که پر تاول آمده است.

دارد به اشک و دعا گريه مي کند.

در علقمه به خاطر تو مشک پاره ...

از هجر تو طبيعت ما گريه مي کند.

چشم تمام آينه ها گريه مي کند.

چشم انتظار آمدنت شير خواره‌اي است.

گهواره‌اي به کرب و بلا گريه مي کند.

پاي سه ساله‌اي که پر تاول آمده است.

دارد به اشک و دعا گريه مي کند.

در علقمه به خاطر تو مشک پاره اي

دارد کنار دست جدا گريه مي کند

گودال سرخ روز عطش نعره مي کشد

از روضه هاي خون خدا گريه مي کند.

امام زمان (عج):

و مارا از شيعيان دور نگه نمي دارد مگر اعمال بد آنان

که به ما مي رسد و براي ما ناخوشايند و دور از انتظار است . . .

ازشنبه درون خود تلنبار شديم/تا آخر پنج شنبه تکرار شديم

خير سرمان منتظر ديداريم/ جمعه شد و لنگ ظهر بيدار شديم . .

باز به انتظار تو جمعه غروب ميشود / اگر بيايي از سفر آه چه خوب ميشود . . .

اللهم عجل لوليک الفرج

جمله جمله نه! واژه واژه تورا / اي سفر کرده گفتگو کرديم

کوچه کوچه نه! خانه خانه تورا / سالياني ست جستجو کرديم

سوره سوره نه! آيه آيه تو را / در مناجات آرزو کرديم

جمعه جمعه نه! لحظه لحظه تو را / ندبه کرديم و هاي و هو کرديم . .

مرا با عشق خود درگير کردي / به پايم با غمت زنجير کردي

بدان دنياي بي تو هيچ باشد / دلم را از زمانه سير کردي

تو با رفتن به پشت ابر ايّام / غروب جمعه را دلگير کردي

يا اباصالح ادرکني . . .

کريما ريحما رئوفا عطوفا نگارا بهارا بياا جان مولا

بيا جان زهرا بيا جان زينب بيا جان سقا

سحر خيز مکه

سحر خيز کوفه

سحر خير مشهد

سحر خيز کربو بلا و مدينه

سحر ياد ما باش...

سحر ياد ما باش...

سحر ياد ما باش
 <    <<    66   67   68   69   70    >>    >