سلام عليکم خسته نباشيد.
امام خامنه اي:امروز 34 سال است که هرگاه نام دشمن برده ميشود، ذهن ملت ايران متوجه دولت آمريکا ميشود. خوب است دولتمردان آمريکا توجه کنند و بفهمند که ملت ايران در طول سي و چند سال چيزهايي ديدهاند و مراحلي را گذراندهاند که تا ميگويند دشمن، ذهن آنها متوجه آمريکا ميشود. براي دولتي که ميخواهد در دنيا با آبرو زندگي کند، اين مساله قابل توجه و دقت است.
امام خامنه اي: تنها نگاه به ضعفها، غلط است. بايد ديد که مجموعه تلاشها چگونه انجام ميشود و به کجا ميانجامد. با اين نگاه بايد به ايران و ايراني آفرين گفت.
امام خامنه اي:ما به عملکرد و برنامه گذشته و آيندهمان نگاه ميکنيم. بايد نگاه واقعبينانه و ارزيابي درست باشد. برخي از مردم ما وقتي به اوضاع کشور نگاه ميکنند، فقط ضعفها را ميبينند. گراني، افت توليد برخي از واحدهاي توليدي و فشارهاي دشمن را ميبينند. فقط مشکلات را مشاهده ميکنند. اين نگاه، نگاه ناحقي است.
امام خامنه اي:کسان ديگري در دنيا هستند که کار ما را زير ذرهبين دارند و مطالعه ميکنند. آنها برعکس از لغزشهاي ما خوشحال ميشوند و از موفقيتهاي ما احساس دلتنگي ميکنند. آنها بدخواه ملت ايران هستند. اينها عمدتا کساني هستند که در طول ساليان متمادي همه چيز کشور در اختيار آنها بوده و بر همه امور کشورمان مسلط بودهاند. انقلاب دست آنها را کوتاه کرده است. آنها با انقلاب و نظام انقلابي ما دشمن هستند.
بنده يك رأى دارم، آن را در صندوق مىاندازم. به يك نفرى رأى خواهم داد، به هيچ كس ديگر هم نخواهم گفت كه به كى رأى بدهيد، به كى رأى ندهيد؛ اين تشخيص خود مردم است.امام خميني (ره)
ملت عزيز ايران! من به شما عرض ميكنم، درست در نقطهى مقابل خواست دشمنان، همهى ما بايد در انتخابات حضور فعالى داشته باشيم. انتخابات آبروى ملى ماست؛ انتخابات يكى از شاخصهاى رشد ملى ماست.
مردم سعى كنند صالحترين را انتخاب كنند و ما بايد به اين امر کمک کنيم ، آن کس که از فيلتر هاي متنوعي که عبور ميکنن مطمئنا افراد صالحي هستند ، ولي ما بايد به کمک هم ، صالحترين ها را از ميان افراد صالح به مردم معرفي کنيم .ما نبايد اينجا به حداقل اکتفا کنيم،دنبال حداکثر باشيم.
گويند بهشت و حور و کوثر باشد
جوي مي و شير و شهد و شکر باشد
پر کــن قـدح بـاده و بـر دستم نِه
نـقدي ز هزار نـسيه بـهتـر باشد
روزيست خوش و هوا نه گرم است و نه سرد
ابــر از رخ گـلـزار هـمـي شـويد گـرد
بـلـبـل بــه زبـان پـهلوي بـا گـل زرد
فــريـاد هـمي زنـد کــه مـي بـايـد خـورد
گويند بهشت و و حور عين خواهد بود
وآنجا مي ناب و انگبين خواهد بود
گر ما مي و معشوقه گزيديم چه باک
آخر نه به عاقبت همين خواهد بود
ديدم بــســر عــمارتي مـــردي فـــرد
کو گِل بلگد مي زد و خوارش مي کرد
وان گِل بــه زبان حال با او مي گفت
ساکن، که چو من بسي لگد خواهي خورد