نام:
ايميل:
سايت:
   
متن پيام :
حداکثر 2000 حرف
كد امنيتي:
  
  
 <    <<    46   47   48   49   50    >>    >
 
خودت را در آغوش بگير و بخــــــــواب !

هيچ کس آشفتگي ات را شانـــــه نخواهد زد !

اين جمع پر از تنــــهاييست...................................
آب پاکي که مي گفتند همين است !

بي هوا که بريزند روي دستت،

دلت يخ مي کند !

يـــــــــخ ..

مثل ِ حالا...
ميکــــشم
انـــتــظـــــ ـار را ميـگويـم
تا آن روزيــ ـ که بيايي
فقط!
دير نکن . .
مـــن بي صبـرانــه
ميکشمـــــ !
امـروز بـه " آنـهـايـي" مـي انـديـشـم

کـه روي شـانـه هـايـم گـريـه کـردنـد

و نـوبـت "مـن" کـه شـد،

ديـگـر نـبـودنـد . . .
دختري پشت يه هزار تومني نوشته بود:

پدر معتادم براي همين پولي که پيش توست يک شب مرا به دست صاحب خانه مان سپرد!!!!

خدايا چقدر ميگيري؟

چقدر ميگيري؟

که بگذاري شب اول قبر،قبل از اينکه تو ازم سوال کني،من ازت بپرسم چرا؟!
اگه يه زن

تو رو اونقدر دوس داشته باشه که

از آرزوهاش بخاطرت بگذره،


از خدا يه عمر تازه بخواه!


يه عمر واسه خوشبخت کردنش خيلي کمه!
وقتي پروانه اي در تاري بيافتد که عنکبوتش سير باشد

تازه قصه ي زندگي آغاز ميشود :

زيرا ديگر نه ميتواند پرواز کند ، نه بميرد
وقتـے خواستـَ?? ها بوے شَهوت ميـ?َهنـ?

وقتـے بو?َ?? ها طَعمِ نياز ?ارَنـ?

وقتـے تنهايـے ها بـے هيچ يا?ے از يار با هرکَسـے پُر ميشو?

وقتـے نِگاه ها هَرزه به هَر سو رَوانـہ ميشو?

وقتـے غريزه اِحساس را پوشِش ميـ?َهـ?

وقتـے انسا?? بو?َ?? آرزويـــے ?َست نيافتنـے ميشَو?

هما?? بِهتر کـہ هيچ کَس را نـ?اشته باشَم ...
اين دنيا جايي ست که وقتي زانوهايت را از شدت تنهايي بغل گرفته اي به جاي همدردي برايت
و هنوز هم کـــہ هنوزه..

?مثلــــہ باران هايــــہ بــ اجازه..

وقت و بــــے وقتــ

در هوايــــہ خيالمــ پراکنده ميشود...

و من باز خيس ميشوم از هوايشـــــ/.?
دلم گرفته از زمونه دلخورم،،،،،بذار واست گلايه هامو بشمرم..
به کي بگم که کوزه کوزه تشنه ام،،،، به کي بگم هزار روزه تشنه ام..
نيومدي يه هفته خسته تر شدم،،،،شکسته بودم و شکسته ترشدم..
نيومدي و کوچه هم کلافه شد،،،،يه جمعه به نديدنت اضافه شد...
اللهم عجل لوليک الفرج...
اين چه حرفيست که در عالم بالاست بهشت
هرکجا وقت خوش افتاد همانجاست بهشت
دوزخ از تيرگي بخت درون تو بود
گر درون تيره نباشد همه دنياست بهشت...
آورده ام از دريا يک چشم اهورايي
چشمي که گمان کرده هر شب تو در اينجايي

مي ترسم از اينکه تو آهسته بيايي باز
خوابم برود ناگاه بر بالش لالا يي

گفتي که مي آيم من هر جا که غم است آنجا
غم ميرسد اما تو... نمي آيي

چشمم به در است اينک در خلوت اين شبها
من منتظرت هستم اي حضرت تنهايي
ادما ميگن بارون رو خيلي دوست دارند
اما...
وقتي بارون مياد چترهاشون وبازميکنن
ازدوست داشتن ادماها
بايد ترسيد...‏!
يادم باشه که يادت باشه که يادم بياري که يادت بدم که ياد بگيري
که هميشه به يادتم و يادت هيچ وقت از يادم نميره اينو يادت نره . . . !
 <    <<    46   47   48   49   50    >>    >