سلام...ممنون از حضورتون
ممنون از نظرات زيباتون
ياعلي
عاشق که شدي، خطا نبايد بکني
حتي به خودت جفا نبايد بکني
حالا که شدي چشم به راه مهدي
جز بر فرجش دعا نبايد بکني
بي تو جان آشنا ندارد هيچ
دردهامان دوا ندارد هيچ
کشتي محنت زمين جز تو
به خدا ناخدا ندارد هيچ
بي تو اينجا به زردي گلها
هيچکس اعتنا ندارد هيچ
بي تو دستان زخمي احساس
التماس دعا ندارد هيچ
باز گرد اي نجابت شرقي
"بي تو اينجا صفا ندارد هيچ"
اي پاسخ گرامي امن يجيب ها
تعجيل کن به خاطر ما ناشکيب ها
چشم جهان به چشمه ي دستان سبز توست
جاري شو از وراي فراز و نشيب ها
تکليف انتقام شهيدان به دوش کيست؟
خون مسيح مانده به روي صليب ها !
برخيز وبزم شب زدگان را به هم بزن
اي آشنا به ندبه و اشک غريب ها
تعجيل کن به خاطر صدها هزارچشم
اي پاسخ گرامي امن يجيب ها !
اين هفته هم گذشت تو اما نيامدي
خورشيد خانواده ي زهرا نيامدي
از جاده ي هميشه ي چشم انتظارها
اي آخرين مسافردنيا نيامدي
صبحي کنار جاده تو را منتظر شديم
"آمد غروب،رفت وتوآقا نيامدي"
امروزمان که رفت چه خاکي به سر کنيم؟
آقاي من ! اگر زد وفردا نيامدي
غيبت بهانه اي است که پاکيزه تر شويم
تا روبرويمان نشدي ، تا نيامدي!
امروز آقا بي تو جور ديگري بود
حتي نگاه ياسها،نيلوفري بود
خورشيد مثل پنج شنبه پا نمي شد
انگار بين رختخوابش بستري بود
برشانه هاي شمع ها در اول صبح
تابوت يک پروانه ي خاکستري بود
وضعيت آب و هوا مثل هميشه
مثل هواي جمعه ي پشت سري بود
در چشمهايم التماس آخرينم
مارابه سمت"چشمهايت مي بري"بود
يا رب آن يوسف گمگشته به من باز رسان
تا طرب خانه کني بيت حزن باز رسان
اي خدايي که به يعقوب رساندي يوسف
اين زمان يوسف من نيز به من باز رسان
رونقي بي گل خندان به چمن باز نماند
"يارب آن نوگل خندان به چمن باز رسان"
ازغم غربتش آزرده خدايا مپسند
آن سفرکرده ي ما رابه وطن باز رسان