همين که هست دلگرمي من را کافيست .بازهم ممنونم
و از « شعر » ، شرابم نوشاندند.
و از « مهر » نوازشم کردند.
و « حقيقت » دينم شد و راه رفتنم.
و « خير » حياتم شد و کار ماندنم.
و « زيبايي » عشقم شد و بهانه زيستنم.
«دکتر علي شريعتي»
در باغ « بي برگي » زادم
و در ثروت « فقر » غني گشتم.
و از چشمه « ايمان » سيراب شدم.
و در هواي « دوست داشتن » ، دم زدم.
و در آرزوي « آزادي » سر بر داشتم.
و در بالاي « غرور » ، قامت کشيدم.
و از « دانش » ، طعامم دادند.
در نهان، به آناني دل ميبنديم که دوستمان ندارند، و در آشکارا از آناني که دوستمان دارند غافليم. شايد اين است دليل تنهايي ما «دوست داشتن از عشق برتر است…
مي خـواهـم داستـانـي از علاقــه ام بـه تــو را بنـويســم ؛ يــــــکــــــي بــــــود ، يــــــکــــــي . . . . . بـــــي خـــــيـــــال !
و من زيبايم . چشم هاي مومن جز زيبا نميبينند . زشتي در چشم هاست .
در اين دايره هر چه که هست نيکوست .
آن که بين آفريده هاي من خط کشيد ، شيطان بود .
شيطان مسئول فاصله هاست .
حالا قشنگ کوچکم نزديک تر بيا و غمگين نباش .
قشنگ کوچک حرفي نزد و ديگر هيچ گاه نينديشيد که نازيباست .
چشم ها را آزار ميدهم .
دنيا را کثيف ميکنم .
آدم هايت از من ميترسند .
مرا ميکشند براي اين که زشتم .
زشتي جرم من است .
خدا هيچ نگفت .
گفت : اين دنيا فقط مال قشنگ هاست .
مال گل ها و پروانه ها ، مال قاصدک ها ، مال من نيست .
خدا گفت : چرا مال تو هم هست .
دوست داشتن يک گل ، دوست داشتن يک پروانه يا قاصدک
کار چندان سختي نيست .
اما دوست داشتن يک سوسک ، دوست داشتن تو کاري دشوار است .
دوست داشتن کاري است آموختني ، و همه رنج آموختن را نمي برند .
ببخش کسي را که تو را دوست ندارد .
زيرا که هنوز مومن نيست .
زيرا که هنوز دوست داشتن را نياموخته .
او ابتداي راه است .
مومن دوست دارد . همه را دوست دارد . زيرا همه از من است .