من که از قافل? پير مغان جا ماندم
تک و تنها شدم، از همسفران جا ماندم
لطف تو گر چه مرا لحظه اي تنها نگذاشت
لذت هاي دنيوي سايه خوشبختي هستند، زيرا ماهيتي گذرا دارند ؛
خوشبختي حقيقي در عشق است،
جرياني هميشه جوشان که از روح سرچشمه مي گيرد؛
و او که اين جريان را هماره در هر شرايطي
از سخت و آسان برقرار نگه مي دارد،
خوشبختي را در آغوش خواهد گرفت،
لذتي که منشايي نه بيروني، که دروني دارد .
آزادي زماني است که شما واقعاً به قدرت هايتان که درون شما هستند دست يابيد، در سيستم عصبي مرکزيتان و در ذهن آگاهتان، بايد وجود روح را حس کنيد.
- خانم شري ماتاجي نيرمالا دوي -
قلبي را که عشق مي ورزد اما هرگز تسليم نمي شود پذيرا باش.
- جبران خليل جبران -
لذت بايد به اشتراک گذاشته شود در حاليکه ناراحتي مساله اي خصوصي است.