سلام

يَا مَنْ لا يُنْظَرُ إِلا بِرُّهُ يَا مَنْ لا يُخَافُ إِلا عَدْلُهُ


کوتاه کن کلام ... بماند بقيه اش

مرده است احترام ... بماند بقيه اش

از تيرهاي حرمله يک تير مانده بود

آن هم نشد حرام ... بماند بقيه اش

هر کس که زخمي از علي و ذوالفقار داشت

آمد به انتقام ... بماند بقيه اش

شمشيرها تمام شد و نيزه ها تمام

شد سنگ ها تمام ... بماند بقيه اش

گويا هنوز باور زينب نمي شود

بر سينه ي امام؟ ... بماند بقيه اش

پيراهني که فاطمه با گريه دوخته

در بين ازدحام ... بماند بقيه اش

راحت شد از حسين همين که خيالشان

شد نوبت خيام ... بماند بقيه اش

رو کرد در مدينه که يا ايهاالرسول

يافاطمه! سلام ... بماند بقيه اش

از قتلگاه آمده شمر و ز دامنش

خون علي الدوام ... بماند بقيه اش

سر رفت آه، بعد هم انگشت رفت، کاش

از پيکر امام ... بماند بقيه اش

بر خاک خفته اي و مرا ميزند عدو

من ميروم به شام ... بماند بقيه اش

دلواپسم براي سرت روي نيزه ها

از سنگ پشت بام ... بماند بقيه اش

دلواپسي براي من و بهر دخترت

در مجلس حرام ... بماند بقيه اش

حالا قرار هست کجاها رود سرش

از کوفه تا به شام ... بماند بقيه اش

تنها اشاره اي کنم و رد شوم از آن

از روي پشت بام ... بماند بقيه اش

قصه به "سر" رسيد و تازه شروع شد

شعرم نشد تمام ... بماند بقيه اش

اناخادم الحسين

سلام دوست عزيز
ممنونم از حضور شما. منتظرتون هستيم

يه جائيه تو دنيا همه براش مي ميرن , تموم حاجتا رو همه از مي گيرن . بين دو نهر آبه يه سرزمين خشکه , شميم باغ و لاله اش خوشبو ز عطر مُشکه . شباي جمعه زهرا زائر اين زمينه , "ســيــنـــه" زن ح"ســيــنـــه" يل ام البنينه .

از بعضي مداحان گرفته
تا آن دختر بي حجاب و آن پسر بي غيرت
و اين مسئولي که براي کشور امام زمان
نسخه غربي مي پيچد
سه شعبه هاي جديديست که
بر قلب حسين مينشيند...!

او ميثاق و عهد وپيمان خداست، همان عهدي كه از همه خلق گرفته است، چنان كه در زيارت آل ياسين آمده است:

"اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا مِيثاقَ اللهِ الَّذِي أَخَذَهُ وَ وَكَّدَهُ"

"سلام بر تو اي عهد و ميثاق خدا ( امامت و ولايت ) كه خداوند آن عهد را از خلق گرفت و آن را محكم و مؤكد گردانيد"

?*[گل] سلام دوست عزيز[گل]از حضور گرمت و مطالب زيبا و گرانقدري که داديد ممنونم

?*اميـــدوارم در تمـام مـراحـل زنـدگـي موفق و موئد باشيد

سلام با اجازت از اين پست در وبم استفاده کردم

امام حسين(ع)-شهر کوفه-تنور خولي



تازه رسيده از سفر کربلا سرت

بين تن تو فاصله افتاده تا سرت

با پهلوي شکسته و با صورت کبود

کنج تنور کوفه کشانده مرا سرت

پيشاني ات شکسته و موهات کم شده

خاکستر تنور چه کرده است با سرت؟

رگ هاي گردنت چقدر نامرتب است

اي جان من چگونه جدا شد مگر سرت؟

اين جاي سنگ نيست، گمان مي کنم حسين

افتاده است زير سم اسب ها سرت...

بايد کمي گلاب بيارم بشويمت

خاکي شده است از ستم بي حيا سرت

چشمان تو هميشه به دنبال زينب است

تا اربعين اگر برود هر کجا سرت


مجمع زينبيون اهل بيت خوزستان

بيت آيت الله موسوي

zeynabiyooneahlebeyt.blogfa.com

سلام

لبيک يا رسول الله(ص)-لبيک يابن رسول الله(ص)

باذکر صلواتي دعوتيد.

ياعلي(ع)