بوي عطر ياس دارد جمعه ها / وعده ديدار دارد جمعه ها
جمعه ها بر عاشقان ايينه است / وعده گاه عاشقان ادينه است
جمعه ها دل ياد دلبر مي کند / نغمه يا بن الحسن سر مي کند . .
اي کاش که يک دانه تسبيح تو بودم
تا دست کشي بر سر سودا زده من
(يا صاحب الزمان)
مـا معتقديم عشق سر خواهد زد / بر پشت ستم کسي تبر خواهد زد
سوگند به هر چهـارده آيه نور / سوگند به زخمهاي سرشار غرور
آخر شب سرد ما سحر ميگردد / مهـدي به ميان شيعه بـر ميگردد . . .
بنويس که هرچه نامه دادم نرسيد / بنويس که يک نفر به دادم نرسيد
بنويس قرار من و او هفته بعد / اين جمعه که هرچه ايستادم نرسيد . . .
امشب به جنون کشيده ميلم برگرد
اي جاري ندبه در کميلم برگرد
بي تو شب تاريک مرا نوري نيست
برگرد ستاره ي سهيلم برگرد . . .
دعا پشتِ دعا براي آمدنت / گناه پشتِ گناه براي نيامدنت
دل درگير ، ميان اين دو انتخاب / کدام آخر ؟ آمدنت يا نيامدنت ؟
ازشنبه درون خود تلنبار شديم/تا آخر پنج شنبه تکرار شديم
خير سرمان منتظر ديداريم/ جمعه شد و لنگ ظهر بيدار شديم . . .
دوست دارم که يک شب جمعه/ صبح گردد به رسم خوش عهدي
ناگهان بشنوم زسمت حجاز/ نغمه ي دلخوش انا المهدي
باز به انتظار تو جمعه غروب ميشود / اگر بيايي از سفر آه چه خوب ميشود . . .
اللهم عجل لوليک الفرج
هر راه بجز راه تو کج خواهد شد
بي لطف تو آسمان فلج خواهد شد
ما منتظران اگر بخواهيم همه
امسال همان سال فرج خواهد شد
امسال بهار بي تو آغاز نشد
امسال گذشت و باز اعجاز نشد
کِيْ سين سلام بر لبت مي شکفد
عيد آمد و سفره دلم باز نشد!
مي نويسم که شب تار، سحر مي گردد
يک نفر مانده از اين قوم، که برمي گردد…
التماس دعاي فرج
خدارا يک نگاهي سوي ما کن
ز چنــگ نفس امــاره رهــا کن
کرم کن مهديـا در خدمت خود
نصيـــب و روزي ما کـربـــلا کن . . .
لعنت به عــدو که روح تــقوا را کشت
ايمان و کمال عشق و معنا را کشت
بـــازآ و بگيــر انتقــامي سنگين
از آنکه ز راه ظلم زهرا را کشت . . .