شيعَتُنَا المُتَباذِلونَ فى وِلايَتِنا، اَلمُتَحابّونَ فى مَوَدَّتِنا اَلمُتَزاوِرونَ فى اِحياءِ اَمرِنا اَلَّذينَ اِن غَضِبوا لَم يَظلِموا وَ اِن رَضوا لَم يُسرِفوا، بَرَكَةٌ عَلى مَن جاوَروا سِلمٌ لِمَن خالَطوا؛شيعيان ما كسانى اند كه در راه ولايت ما بذل و بخشش مى كنند، در راه دوستى ما به يكديگر محبت مى نمايند، در راه زنده نگه داشتن امر و مكتب ما به ديدار هم مى روند. چون خشميگين شوند، ظلم نمى كنند و چون راضى شوند، زياده روى نمى كنند، براى همسايگانشان مايه بركت اند و نسبت به همنشينان خود در صلح و آرامش اند.
إنَّ شيعَتَنا مَن سَلِمَت قُلوبُهُم مِن كُلِّ غِشٍّ وَغِلٍّ و َدَغَلٍ؛بى گمان شيعيان ما دل هايشان از هر خيانت، كينه،وفريبكارى پاك است.
لا تَدعُوا العَمـلَ الصّالِـحَ وَ الاِجتهادَ فِى العِبادَةِ اتِّکالاً عَلى حُبِّ آلِ مُحَمدٍ (ص) وَ لا تَدعُوا حُبَّ آلِ مُحَمـدٍ (ص) لامرِهـم اِتِّکـالاً عَلـى العِبـادَةِ فَـاِنَّـهُ لايَقـبَلُ اَحـدَهُـمـا دونَ الآخَر؛
مبادا اعمال نيک را به اتکاى دوستى آل محمد (ص) رها کنيد، مبادا دوستى آل محمد (ص) را به اتکاى اعمال صالح از دست بدهيد، زيرا هيچ کدام از ايـن دو ، به تنهايى پذيرفته نمى شود.
ميخوانمت در بلندي که خودت بلند تريني
ميخوانمت به مهرباني که خود مهربان تريني
ميدانمت به رحمتت که خودت رحيم تريني
ميدانمت به بزرگي که خودت بزرگتريني
همه اين ميخوانمت ها و ميدانمت ها بهانه اي هست
تا بگويم خدايا دوستت دارم ، من خدا را دارم!
اِعرِفُوا مَنازِلَ النّاسِ مِنّا عَلى قَدرِ رِوايَتِهِم عَنّا.منزلت مردم را در نزد ما، از اندازه روايتشان از ما بشناسيد.
خدايا ، آنگونه زنده ام بدار که نشکند دلي از زنده بودنم
و آنگونه بميرانم که به وجد نيايد کسي از نبودنم . . .
(کورش بزرگ)
لا يَنالُ شَفاعَتَنا مَن استَخَفَّ بِالصَّلاةِ؛
هرکس نماز را سبک بشمارد ، بشفاعت ما دست نخواهد يافت.
إذا حشرت يوم القيامة أرفع هذا إلى يدي و أشفع في عصاة أمّة أبي
آن گاه كه در روز قيامت برانگيخته شوم،دستم را بلند ميکنم گناهكاران امّت پدرم را شفاعت خواهم كرد.
ما که از ترس خدا او را عبادت مي کنيم / بر تعصب هاي خود يک عمر عادت مي کنيم
هر نمازي با خودش تجديد بيعت کرده و / ساعتي ديگر به او راحت خيانت مي کنيم
ما که مغروريم ازاينکه مسلمان زاده ايم / با طلبکاري ، تقاضاي شفاعت مي کنيم
تو تکراري ترين ” حضور ” روزگار مني
و من عجيب ؛ به آغوش تو
از آن سوي فاصله ها
خو گرفته ام . . .
لا يَنالُ شَفاعَتي مَن اَخَّرَ الصَّلوةَ بَعدَ وَقتِها؛
کسي که نماز را از وقتش تأخير بيندازد، (فرداي قيامت) به شفاعت من نخواهد رسيد.
لا شَفيعَ لِلمَرأَةِ أَنجَحُ عِندَ رَبِّها مِن رِضا زَوجِها؛
هيچ شفيعى براى زن نزد پروردگارش نجات بخش تر از رضايت شوهرش نيست.
اَلرّوحُ وَ الرّاحَةُ وَ الفَلَجُ وَ الفَلاحُ وَ النَّجاحُ وَ البَرَكَةُ وَ العَفوُ وَ العافيَةُ وَ المُعافاةُ وَ البُشرى وَ النَّصرَةُ وَ الرِّضا وَ القُربُ وَ القَرابَةُ وَ النَّصر وَ الظَّـفَرُ وَ التَّمكينُ وَ السُّروُر وَ المَحَبَّةُ مِنَ اللّهِ تَبارَكَ وَ تَعالى عَلى مَن اَحَبَّ عَلىَّ بنَ اَبى طالِبٍ عليهالسلام وَ والاهُ وَ ائتَمَّ بِهِ وَ اَقَرَّ بِفَضلِهِ وَ تَوَلَّى الأَوصياءَ مِن بَعدِهِ وَ حَقٌ عَلَىَّ اَن اُدخِلَهُم فى شَفاعَتى وَ حَقٌ عَلى رَبّى اَن يَستَجيبَ لى فيهِم وَ هُم اَتباعى وَ مَن تَبِعَنى فَاِنَّهُ مِنّى؛ آسايش و راحتى، كاميابى و رستگارى و پيروزى، بركت و گذشت و تندرستى و عافيت، بشارت و خرّمى و رضايتمندى، قرب و خويشاوندى، يارى و پيروزى و توانمندى، شادى و محبّت، از سوى خداى متعال، بر كسى باد كه على بن ابى طالب را دوست بدارد، ولايت او را بپذيرد، به او اقتدا كند، به برترى او اقرار نمايد، و امامانِ پس از او را به ولايت بپذيرد. بر من است كه آنان را در شفاعتم وارد كنم. بر پروردگار من است كه خواسته مرا درباره آنان اجابت كند. آنان پيروان من هستند و هر كه از من پيروى كند، از من است.
اثافى الاسلام ثلاثة: الصلوة و الزکوة و الولاية،لا تصح واحدة منهن الا بصاحبتيها؛
سنگهاى زيربناى اسلام سه چيز است: نماز، زکات و ولايت که هيچ يک از آنها بدون ديگرى درست نمى شود.