ساعت ویکتوریا

نام:
ايميل:
سايت:
   
متن پيام :
حداکثر 2000 حرف
كد امنيتي:
  
  
 <    <<    66   67   68   69   70    >>    >
 
+ سپهري 

اون لبخندي که براي پنهان کردن دردت ميزني ، لبخند خداست به بنده اش

اون لبخندي هم که پشتش خدا باشه ، تمام مشکلاتو حل ميکنه . . .

+ سپهري 

خدا تلفن ندارد ، اما من با او صحبت ميکنم

فيسبوک ندارد ، اما من دوست او هستم

توييتر ندارد ، اما من او را دنبال ميکنم . . .

+ سپهري 

دلت که گرفت ، ديگر منت زمين را نکش

راه آسمان باز است ، پر بکش

او هميشه آغوشش باز است ، نگفته تو را ميخواند ؟

اگر هيچکس نيست ، خدا که هست . . .

+ سيما 
سلام ممنون از حضورتان.....................[گل]

از اينکه در نبود من وبلاگم رو تنها نذاشتن يه دنيا ممنونم............[گل]

خدايا ….
خود را دارا ترين فرد جهان ميدانم زيرا
تو تمام داشته ي من ميان انبوه نداشته هايم هستي …

راستي دير به دير بهتون سر ميزنم اخه کامل خوب نشدم انشااله که خوب خوب شدم جبران ميکنم.

[گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل]

محرم ماه آن عبدخدا
محرم اسرار آن هستي فزا
محرم ماهي که در آن ريختندند
ميان کربلا خون خدا . . .
ضريح تو داره عطر گل ياس
نوازش هاي دستت ميشه احساس
کي ميدونه آقا پر ميشه شايد
شبا سقا خونه ات با مشک عباس
محرم آمد و دلها غمين شد / غم و عشق وبلا با هم اجين شد
حسين آماده بهر جانفشاني است / دوباره فاطمه قلبش حزين شد
عالم ، همه خاک کربلا بايدمان
پيوسته به لب ، خدا خدا بايدمان
تا پاک شود ، زمين ز ابناي يزيد
همواره حسين ، مقتدا بايدمان
دلم درياچه ي غم شد دوباره / قد آيينه ها خم شد دوباره
صداي سنج و دمام اومد از دور / بخون اي دل محرم شد دوباره
اي ديده خون ببار كه محرم است
نزد خداي، ديده گريان مكرم است
ملتمس دعايم.
همه جا زمزمه يا حسين و کربلاست / زمزمه ي ضجه هاي زينب و بچه هاست
خوشا به حال اونايي که دلهاشون تو بين الحرمين و کربلاست
چون در همه عمر داشتم حب على / آمد به سرم چهارده نور جلى
گفتم که شفيع من کدامين شماست / کردند اشارت به حسين بن على
كاروان امام حسين در راه كربلاست براي همراهي بايد سبكبار بود ما هرچه بود بخشيديم باشد كه شما هم از حق هايتان كه بر گردن اين حقير هست بگذريد خالصانه از همه شما التماس دعا داريم موفق باشيد
محرم باز هم نوبت توست / که بگشايي تمام خاطراتت
ز ايامي که در آن بود شيون / گهي ناليدن و گه سر بريدن
پيراهني از زخم، به تن دوخته است
اين رسم، ز حضرت غم آموخته است
اي سـرو تمــاشاييِ ايــمان، عبـاس!
دل، شعله به شعله، در غمت سوخته است
 <    <<    66   67   68   69   70    >>    >