درب کنسرو بازکن برقی

نام:
ايميل:
سايت:
   
متن پيام :
حداکثر 2000 حرف
كد امنيتي:
  
  
 <    <<    6   7   8   9   10    >>    >
 
+ سپهري 
چشمانم را
هميشه ميبندم
تا تورا در کنارم ببينم
در خيال با تو
سخن ميگويم
تا تنهايي را حس نکنم
در ذهن
تورا مي يابم
تا بدانم که در کنار مني
ميترسم چشمانم را باز کنم
نکند تو نباشي اي خــــــدا
.
+ سپهري 
گفتم : چقدر احساس تنهايي مي کنم …
گفتي : من که نزديکم ! (بقره آيه 186)
+ چادرخاکي 
كشتي نساز اي نوح،طوفان نخواهد آمد
برشوره زار دلـــــــها باران نخواهد آمد
شايدبخندي امـــــــــــــــا
جايي كه سفره خاليست ايمان نخواهد آمد
رفتي كلاس اول اين جمله را عوض كن
آن مــــــــــــــــــــــــ ـرد تا نيايد باران نخواهد آمد
+ ناصر 
دوستانم همه نابند ، طلا سيري چند ؟ / درد از همه شان دور ، بلا سيري چند ؟ بي گل روي عزيزان ، نفستم مي گيرد / بي حضور رفقا ، صلح و صفا سيري چند ؟
+ ارسلان 
اين همه لاف زدن و مدعي اهل ظهور
پس چرايار نيامد که نثارش باشيم
سالها منتظرسيصد و مردي اند
آنقدر مرد نبوديم که يارش باشيم
اگر آمدخبر رفتن مارابدهيم
به گمانم که بنانيست کنارش باشيم
+ ناصر 
از انسانها غمي به دل نگير؛ زيرا خود نيز غمگين اند

با آنکه تنهايند ولي از خود ميگريزند

زيرا به خود و به عشق خود و نيز به حقيقت خود شک دارند؛

پس دوستشان بدار اگر چه دوستت نداشته باشند...!!!


سين? تو، ميزبان داغ و درد و رنج بود/اين مصيب خانه کم ديدم که مهماني نداشت/تو همان سردار تنهائي که در قحط وفا/غم به غير از سين? تو بيت الحزاني نداشت/ني، ز تو آموخت پنهان کردن غم را به دل/گر نمي آموخت از تو، ني نيستاني نداشت/صبر تو شد چلچراغ نهضت سرخ حسين

هيچ کس مانند تو عمر درخشاني نداشت/بعد چندين سال رنج و خوردن خون جگر/زهر پايان داد بر آن غم که پاياني نداشت/تيرهاي کينه وقتي بر تن پاکت نشست/چون حسينت هيچ کس حال پريشاني نداشت


+ چادرخاکي 
اين همه لاف زدن و مدعي اهل ظهور
پس چرايار نيامد که نثارش باشيم
سالها منتظرسيصد و مردي اند
آنقدر مرد نبوديم که يارش باشيم
اگر آمدخبر رفتن مارابدهيم
به گمانم که بنانيست کنارش باشيم


امشب تمام آينه ها را صدا کنيد، وقت اجابت است رو به سوى خدا کنيد، اى دوست با آبرو در نزد حق، درشب ليلة القدر ما را هم دعا کنيد…
ا مــروز دســت گيــر

کــه فــردا،

از دســت رفتــه اســت؛

انســان خستــه‌اي کــه نجــاتــش بــه دســت تــوســت . . .


"فريدون مشيري"
جز خدا کيست که در سايه مهرش بخزيم


رحمت اوست که هر لحظه پناه من و توست...


اپم
دل بسته به سکه هاي قلک بوديم
دنبال بهانه هاي کوچک بوديم
روياي بزرگ شدن خوب نبود
اي کاش تمام عمر کودک بوديم.
چه شود اي گل نرگس، با تو ديدار کنم / جان و اهل و هستي ام، بر تو گرفتار کنم

روزه ي هجر تو از پاي بينداخت مرا / کي شود با رطب وصل تو افطار کنم . . .
سلام به وبلاگ ما هم يک سري بزنيد ممنون
+ سپهري 

به وسعت قلب کوچکم دوستت دارم

شايد کم باشد اما قلب هرکس تمام زندگي اوست

 <    <<    6   7   8   9   10    >>    >