کربلايت بار ديگر منزل زينب شده
در عزاي اربعينت جان او بر لب شده
او که شمع محفل شمس و قمر، وان غنچه بود
بعد از اين پروانه ي هجده گل و کوکب شده . . .
اگر چرخ وجود من از اين گردش فرو مانَد
بگرداند مرا آنکس که گردون را بگرداند...
از اينجايي که..................................
من هستم ...............
تا اونجايي که................................
تو هستي...................
وجب به وجب دلم تنگ شده ..!
بسوزد خانه ليلي و مجنون که
رسم عاشقي در عالم انداخت
اگر ليلي به مجنون داده مي شد
دل هيچ عاشقي رسوا نمي شد