ـ فيما قالَ لُقمانُ عليه السلام لاِبنِهِ ـ: يا بُنَيَّ، مُعاداةُ المُؤمِنينَ خَيرٌ مِن مُصادَقَةِ الفاسِقِ؛
- درباره آنچه لقمان عليه السلام به پسرش گفت ـ: اى پسرم! دشمنى با مؤمنان، از دوستى با فاسق، بهتر است.
امام على عليه السلام:
اِحذَرْ مُصاحَبَةَ الفُسّاقِ والفُجّارِ والُمجاهِرِينَ بِمَعاصِي اللّه؛
از همنشينى با افراد فـاسـق و فاجر و متظاهر به معاصى خدا دورى كن.
إيّاكَ و مُصاحَبَةَ الفُسّاقِ؛ فإنَّ الشَّرَّ بالشَّرِّ مُلحَقٌ؛
از همنشينى با فاسقان دورى كن ؛ زيرا بدى به بدى مىپيوندد.
امام صادق عليه السلام:
قَد يَخْرُجُ [العبدُ] مِن الإيمانِ بخَمْسِ جِهاتٍ مِن الفعلِ كُلُّها مُتَشابِهاتٌ مَعروفاتٌ : الكفرُ و الشِّركُ و الضّلالُ و الفِسقُ و رُكوبُ الكبائرِ؛
بىگمان بنده به سبب يكى از پنج كار كه همگى مانند هم و شناخته شده هستند، از ايمان خارج مىشود : كفر، شرك، گمراهى، فسق و ارتكاب كبائر.
پيامبر خدا صلى الله عليه و آله و سلّم:
أربَعةٌ لَيست غِيبَتُهُم غِيبَةً : الفاسِقُ المُعلِنُ بِفِسقِهِ، والإمامُ الكَذّابُ إن أحسَنتَ لم يَشكُرْ وإن أسَأتَ لم يَغفِرْ، والمُتَفَكِّهونَ بالاُمَّهاتِ، والخارِجُ عنِ الجَماعةِ الطاعِنُ على اُمَّتِي الشاهِرُ علَيها بسَيفِهِ؛
چـهار كسند كـه غيبت كردن از آنها غـيبت نيست : فاسقى كه فسق خودرا آشكارمىسازد، پيشواى دروغگويى كه اگر خوبى كنى، سپاسگزارى نمىكند و اگر بدى كنى، نمىبخشد، كسانى كه از سر خنده و شوخى فحش مادر مىدهند و كسى كه از جماعت مسلمانان كناره گيرد و بر امّت من عيب گيرد و به روى آنها شمشير كشد.
سِبابُ المؤمِنِ فُسوقٌ و قِتالُهُ كُفرٌ و أكلُ لَحمِهِ مِن مَعصيَةِ اللّه؛
ناسزاگفتن به مؤمن فسق است و جنگيدن با او كفر و خوردن گوشت او (غيبت كردن از وى) معصيت خداست.
پيامبر صلى الله عليه و آله:
لا تَكُل طَعامَ الفاسِقينَ؛
غذاى مردم فاسق را نخور.
إِذا جاهَرَ الفاسِقُ بِفِسقِهِ فَلا حُرمَةَ لَهُ وَلا غيبَةَ؛
هرگاه شخص فاسق و گنهكار آشكارا گناه كند، نه حرمتى دارد و نه غيبتى.
لَو لاخَمسُ خِصالٍ لَصارَ النّاسُ كُلُّهُم صالِحينَ: أوَّلُهَا القَناعَةُ بِالجَهلِ، الحِرصُ عَلَى الدُّنيا، وَالشُّحُّ بِالفَضلِ، وَالرِّياءُ فِى العَمَلِ وَالعجابُ بِالرَّىِ؛
اگر پنج خصلت نبود، همه مردم جزوِ صالحان مى شدند: قانع بودن به نادانى، حرص به دنيا، بخل ورزى به زيادى، رياكارى در عمل، و خود رأيى.
الإمامُ زينُ العابدينَ عليهالسلام
لَمّا ضَرَبَ عَلى كَتِفِ رَجُلٍ يَطوفُ بِالكَعبهِ ويَقولُ : اللّهُمَّ إنّي أسألُكَ الصَّبرَ: سَألتَ البَلاءَ ! قُلِ : اللّهُمَّ إنّي أسألُكَ العافِيَةَ، والشُّكرَ عَلَى العافيَةِ .
امام سجّاد عليهالسلام مردى را ديد كه طواف كعبه مىكند و مىگويد: بار خدايا ! به من صبر عطا فرما. دستى به شانه او زد و فرمود : بلا مىطلبى؟ بگو: بار خدايا! به من عافيت و شكر بر عافيت عطا فرما.
الوَليمَةُ اَوَّلُ يومٍ حَقٌّ وَ الثانى مَعروفٌ وَ مازادَ رياءٌ وَ سُمعَةٌ؛
وليمه (سور) دادن، روز اول حق است و روز دوم احسان، از دو روز كه گذشت، خودنمايى و شهرتطلبى است.
إذا رَأى أحَدُكُم بِأَخيهِ بَلاءً ، فَليَحمَدِ اللّهَ عز و جل ولا يُسمِعهُ ذلِكَ؛
اگر كسى از شما، برادر خويش را گرفتار بلايى ببيند، خداوند عز و جل را [بر سلامت خويش] بستايد، و البته اين حمد گفتن را به گوش بيمار نرساند.
لا يَزالُ البَلاءُ في المؤمنِ والمؤمنةِ في جَسَدِهِ ومالِهِ وولدِهِ حَتّى يَلقَى اللّهَ وما علَيهِ مِن خطيئةٍ؛
زن و مـرد مـؤمن پـيوسته در جـان و مـال و فرزندشان گرفتار بلا مىشوند تا آن كه بدون گناه ، خدا را ديدار كنند.
- لِعَلِيٍّ عليهالسلام: يا عَلِيُّ ، اِفتَتِح طَعامَكَ بِالمِلحِ وَاختِم بِالمِلحِ ؛ فَإِنَّ مَنِ افتَتَحَ طَعامَهُ بِالمِلحِ وخَتَمَ بِالمِلحِ عوفِيَ مِنِ اثنَينِ وسَبعينَ نَوعاً مِن أنواعِ البَلاءِ ، مِنهُ الجُذامُ ، وَالجُنونُ ، وَالبَرَصُ؛
در سفارشهاى ايشان به امام على عليهالسلام - : اى على! غذا را با نمك، آغاز كن و با نمك ، پايان ده؛ چه ، هر كس غذاى خويش را با نمك آغاز كند و با نمك پايان دهد، از هفتاد و دو نوع از انواع بلا كه جذام، ديوانگى و پيسى از آن جمله است، به دور باشد.
ما خَيْرٌ بِخَيْرٍ بَعْدَهُ النّارُ و ما شَرٌّ بِشَرٍّ بَعْدَهُ الجَنَّةُ وَ كُلُّ نَعيمٍ دونَ الْجَنَّةِ فَهُوَ مَحْقورٌ وَ كُلُّ بَلاءٍ دونَ النّارِ عافيَةٌ؛
خيرى كه به دنبال آن آتش باشد، خير نيست و شرى كه به دنبال آن بهشت باشد، شر نيست. هر نعمتى جز بهشت ناچيز است و هر بلايى جز آتش، سلامتى.