نام:
ايميل:
سايت:
   
متن پيام :
حداکثر 2000 حرف
كد امنيتي:
  
  
 <    <<    121   122   123   124   125    >>    >
 
.
تو هدفي ، من دنبال توام
تو معبودي ، من عبد توام
توعشقي ، من عاشق توام
تو نوري ، من شب پره توام
تو بال باش ، من پرنده ام
تو ارباب باش ، من برده ام
تو همراه باش ، من رونده ام
تو ناز باشي ، من نيازم
تو آواز باشي ، من يه سازم
خدايا فقط باش ، که بي تومي بازم
+ ... 

امروزمو هر روز ..

هر روزمو ديروز ..

ديروزمو هر روز ..

روز ياداي قديم ياد دلتنگي هاي بچگونه ..

ياد مادرم ياد بوسه هاي پدرم ..

دلم ياد گذشته ياد بچگي هامو كرده باز دوباره ..

فقط ياد هر روز بچگي هامو ميخوام ..

سرت را بر شانه ي خدا بگذار تا او با نوازش هاي دستان مهربانش قصه ي عشق را چنان زيبا برايت بخواند که نه از دوزخ وحشت کني و نه از بهشت به رقص درآيي ، نه از نداشتن چيزي غصه بخوري و نه از نداشتن کسي . . .
پروردگارا . . .
مهارت مراقبت از آنچه را که به ما بخشيده اي در قلبمان بکار زيرا ما در از دست دادن استاد شده ايم !
+ ... 
زان نامه اي ک دادي و زان شکوه هاي تلخ
تا نيمه شب بياد تو چشمم نخفته است
اي مايه اميد من.اي تکيه گاه دور
هرگز مرنج از انچه به شعرم نهفته است

شايد نبوده قدرت انم که در سکوت
احساس قلب کوچک خود را نهان کنم
بگذار تا ترانه ي من باز گو شود
بگذار انچه را که نهفتم عيان کنم

تا بر گذشته مينگرم .عشق خويش را
چون افتاب گمشده مياورم به ياد
مينالم از دلي که به خون غرقه گشته است
اين شعر.غير رنجش يارم به من چه داد

اين درد را چگونه توانم نهان کنم
اندم که قلبم از بسختي رميده است
اين شعرها که روحه ترا رنج داده است
فريادهاي يک دل محنت کشيده است

گفتم قفس .ولي چه بگويم که پيش از اين
اگاهي از دو روئي مردم مرا نبود
دردا که اين جهان فريباي نقشباز
با جلوه وجلاي خود اخر مرا ربود

اکنون منم که خسته زدام فريب و مکر
بار دگر به کنج قفس رو نموده ام
بگشاي در که در همه دوران عمر خويش
جز پشت ميله هاي قفس نبوده ام

پاي مرا دوباره ب زنجيرها ببند
تا فتنه و فريب ز جايم نيفکند
تا دست اهنين هوسهاي رنگ رنگ
بندي دگر دوباره بپايم نيفکند
فروغ فرخزاد . .

خدايا دلم به سان قبله نماست ؛ وقتي عقربه اش به سمت “ تو ” مي ايستد ، آرام مي شود . . .
.
حمد و سپاس مخصوص خداوند? است که هر جا خواستم او بود اما هر جا او خواست من نبودم !
اي خدا اي بي پناهان را پناه / رهنماي عاشق گم کرده راه
ره نمي دانيم بنما راهمان / نيستيم آگاه ، کن اگاهمان
اي به هر سوزي تو را ساز دگر / اي به هر سازي تو را راز دگر
+ ... 

دلم گرفته است ..

بغضي گلويم چنگ ميزند ..

ولي لبخندي مصنوعي بر لب دارم ..

خوبم ..

فقط دلم گرفته ..

يكمم هواي گريه دارم ..

خوبم ..

فقط دلم تنگ شده واسه برف بازي هاي بچگي هام ..

خوبم فقط دارم خفه ميشم ..

ولي خوبم ..

خدا يا گر نبخشي آنچه خواهم/گر ببخشي درد وبلا تو با هم
به نام حکمت آنرا مي پذيرم/که عشق غير تو باشد گناهم . . .
+ ... 
هستي:
صدايم درد ناک است
نگاهم غمگين
هر کس مرا ميبيند
روي خوش نشانم نميدهد
گناه من چيست ؟
دنياي يخي در دستانم هست
+ ... 
دلـم از نـرگـس بـيـمـار تــو بـيـمــارتــر اسـت

چـاره کـن درد کسي کـز همه ناچارتر است

مـن بـديـن طـالع برگشته چه خواهم کردن

کـه ز مـژگـان سـياه تـو نگون سارتر است

گـر تـواش وعــده ديــدار نـدادي امـشــب؟

پـس چـرا ديـده مـن از هـمه بيدارتر است

هــر گــرفـتـار کــه در بـنـد تـو مي نالد زار

مي برد حسرت صيدي که گرفتارتر است

عقل پرسيد که:دشوارتر از مردن چيست؟

عشق فرمود:فراق از همه دشوارتر است.
خدايا
راهي نميبينم ، آينده پنهان است اما مهم نيست
همين کافيست که تو راه را ميبيني و من تو را . . .

زاهدي به ميخانه، سرخ روز مي‌ديدم

گفتمش: مبارک باد بر تو اين مسلماني

زلف و کاکل او را چون به ياد مي‌آرم

مي‌نهم پريشاني بر سر پريشاني

+ ... 
هــر قدر هـــــم کـــه محکــــم باشــــي,
يـــک نقطـــــه,
يـــک لبخنـــــد,
يـــک نگــــــــاه,
يـک عطر آشنـا,
يــک صــــــــدا,
يــک يـــــــــــاد,
از درون داغونـــت مي کــــند,
هــر قدر هـــــم کـــه محکــــم باشــــي…!
 <    <<    121   122   123   124   125    >>    >