زندگینامه روحانی شهید: یارعلی رضاپور
( شهدای پل سه تیر )
شهید یارعلی رضاپور در سال 1331 در یک خانواده نسبتاً
مذهبی به دنیا آمد و محل تولدش در یکی از دروستاهای دور
دست قائمشهر"چپی"می باشد او وقتی که به سن هفت سالگی
رسید روانه دبستان شد،وضع زندگی پدر و مادرش بد بود اما او
در فرا گرفتن علم بسیلر پشتکار داشت و خیلی علاقه به درس
خواندن داشت وبا این که وضع مالی خوبی نداشتند تاکلاس
ششم ابتدائی و دبستان درس خواند و بعد به علت کمبود زمین
در روستا و نداشتن وضع درستی در زندگی خود به قائمشهر
آمد . و پیش یکی از افراد با ایمان ومدتی که آقای.... می باشد
باشدرفت و سر انجام مشغول به کار شدوچند سال درآنجا
کار کرد و بعد شبانه مشغول درس خواندن شد،روزها
کار میکرد و شبها درس می خواند و توانست تا کلاس
دوم راهنمائی درسش را بخواند وآن را پایان دهد.او
در آن موقع که به سن 23 سالگی رسیده بود،با مقدار
پولی که با هزاران سختی و مشقت جمع آوری کرده بود
با یکی از خواهران که از خانواده ضعیف و مستضعف و
درعین حال با ایمان و مسلمان بود ازدواج نمود وچند
سال در منزل یکی از رفقا بصورت اجاره زندگی میکرد
تا توانست برای خود زمینی بخرد وبا چوب وحلب یک
خانه گلی درست نماید. و بعد از اتمام کار ساختن منزل
برادر و برادرخانم و برادرزاده هایش همراه با خانم و
فرزندش به زندگی خویش ادامه داد. آنها در آن زمان
آنها در آن زمان زندگی شیرین و فقیرانه ای داشتند کم
کم توانست از دست رنج خوییش برای برادرش زمینی
خریده واو را صاحب خانه کند برای خود هم خانه دیگر
درست نمود و بعد مدت چند سال در این خانه ماند و خانه
قبلی را به دیگران که برای اجاره نمودن مراجعه می کردند
می داد و در قبال آن هیچ چیز از آنها در یافت نمی کرد واگر
زمانی به او تعارف می کردند بسیار ناراحت می شد.
وقتی انقلاب اوج گرفت او خیلی سعی در رشد و پیشبرد
انقلاب داشت و بعد از* پیروزی انقلاب* در انجمن اسلامی
* پل سه تیر*فعالیت می کرد و بعد از آن به عضویت
بسیج سپاه در اومد . و بعد از *حمله رزیم* بعث عراق
از طرف بسیج به *جبهه آبادان* اعزام گردید. و بعد از
* شش روز *اقامت در جبهه حق علیه باطل و بعد از
پیروزی بزرگ رزمندگان اسلام بر لشکریان کفر صدامی
بر اثرترکش *خمپاره از ناحیه سر زخمی *گردید و به
بیمارستان اهوازمنتقل گردیدواز اهواز به شیراز آورده
و به مدت 45 روز در بیمارستان شیراز بستری بود
تا این که زن و بچه هایش را پیشش بردند و وی بعد
از دیدن زن و بچه هایش به درجه رفیع شهادت
نائل آمد و به شهیدان راه حق ملحق شد.
درود بر این چنین افرادی که بدون هیچ ترس و
واهمه خود را در راه *اسلام و قرآن* فدا میکنند.
و سخن را با شعری که شهید در سنگر خویش نوشت.
و برای خانواده اش فرستاد به پایان می بریم :
*آنکس که تو را شناخت جان را چه کند*
*فرزند و عیال و خانمان را چه کند*
*دیوانه کنی هر دو جهانش بخشی*
*دیوانه تو هر دو جهان را چه کند*
و ما باید از آن حفظ و حراست کنیم و نگذاریم پایمال
شود و من برای نیل به این هدف رهسپار جبهه شدم
و اگر شهید شدم شما *راه مرا ان شاء الله *ادامه
خواهی داد چون راه ما در جهت *خط امام *و برای
*الله *می باشد.
ضمناً برادر هیچوقت *سنگر انجمن *را ترک نکن
چون انجمن جائی است *مقدس* و انسان میتواند در آن
مکان پاک دوست داشتنی خود را بسازد و خود را
به *خدا نزدیکتر *کند و هر کاری که انجام میدهی در
ریا و خود پسندی نباشد، بلکه همیشه برای* الله *باشد
( ان شاء الله )
*خواهر گرامی* بخدا فسم مقام و ارزش شما در
حجاب خلاصه می شود و حجاب زینتی است
برای یک زن و او را به *کمال و سعادت دنیوی* و
اخروی می رساند و شما با حفظ حجاب خود
می توانید *پوزه امپریالیسم *را به خاک بمالید.
( ان شا ء الله )
برای سلامتی و تعجیل فرج آقا امام زمان (عج) ..... صلوات
.: Weblog Themes By Pichak :.