زندگینامه دانش آموز شهید بهرام ( صالح ) لطفیان
( شهدای پل سه تیر )
بسم الله الرحمن الرحیم
" گذری بر هجرت عاشقان "
آفرین برشمارزمندگان اسلام که سنگرهای نبرد رابامناجات
شبانه ی خود عطراگین نمودید
شهیدصالح بهرام لطفیان درسال 1349ازخانواده ی
مذهبی دیده بخ جهان گشود واز زمانی که خود راشناخت
نام خودرابه صالح تغییر داد و از ابتدای زندگی با نام و
ائمه ی اطهار وامامان معصوم و شهادت سرح گونه
امام حسین (ع) و مکتب حیات بخش و حماسه آفرین
آن حضرت آشنا گشته بود.او دلباخته راه آن سید سالار
شهیدان شده بهرام در حدود کلاس سوم ابتدائی بود که
انقلاب شکوهمند اسلامی مان به رهبری امام خمینی
شروع شد. اما چون سالها سن و سالی نداشت طبعا
وارد درمسائل سیاسی نبوداما به فراخور سنش درانجام
فرائض کوتاهی نمی ورزید ولی بعداز پیروزی
انقلاب اسلامی همگام با بچه های مذهبی وبعدها
درقالب انجمن اسلامی وگروه مقاومت فعالیتش را به
همراه بچه های خیلی خوب همچون شهید یوسف ستوده
وشهید یویف جوینی شهید سیدحسین حسینی شروع نمود
وسپس یکی ازافراد گروه سرودطالبین شهادت ازانجمن اسلامی
مسجدحضرت ابوالفضل پل سه تیر شده بود که هنوز باگذشت
چند سالی اوای دل نوازشان درگوش تک تک اهل مسجد
که درمراسم مختلف سروده می شد طنین انداز است
انها علاوه برفعالیت درمسجدوشهردرسرکشی از
مجروحین ومعلولین جنگ و در اردو های اسلامی به
همراه بچه های حزب الله شرکت مینمود
تا در سارندگی جسم وجان خود موفق باشد.بهرحال
صالح مان از جمله کسانی بودهماهنگ باحرکت انقلاب
درپیروزی از رهبر معظم انقلاب از افراد علاقمند
به تشکیلات سالم وپر نشاط بسیج برآوازی ولشگر
مخلص خدا بود او یکی از اعضا پایگاه مقاومت
منتظران حضرت مهدی (عج) و عضو بسیج و انجمن
اسلامی مدرسه امام جعفرصادق (ع) هم بوده صالح
از بچه های بسیار خوب و دوست داشتنی بود یطوری
که در میان فامیلان و آشنایان نمونه و علاقه همه را
بخود جلب نموده بود او علاوه بر فعالیت مذهبی از نظر
درسی هم نمونه بود و در سنگر درس و کتاب غافل نبود
بطوریکه در اعزام به جبهه کتب درسی به همراه داشت
و در اوقات فراغت در پادگان هفت تبه به درس مشغول
بود. صالح در اولین بار در آذر ماه 1366 در قالب
کاروان دانش آموزی عازم جبهه گشت تا در سر کوپ
دشمنان خدا و خلق در کردستان نقشی داشته باشد او بدون
اطلاع خانواده حرکت کرد به این دلیل که مهر و عاطفه
خانوادگی مانع عزیمتشان به جبهه نگردد که خانواده وی
او را در حال قرائت قرآن در جایگاه اجرای برنامه در
میدان طالقانی دیده اند صالح در اولین روز عیدی سال
1367 به منزل آمد و با لباسهای ساده به همراه دیگر
دوستان بسیجی و انجمن اسلامی و مردم حزب الله در
ساعات اول عید به زیارت قبور شهداء رفت وی بعد
از تعطیلی چند روز عید به سر کلاس درس حاضر شد
که بعد از گذشت چند روز که خبر شرارت و وحشیگری
صدام را با استفاده از گازهای ممنوعه سیانور در حمله به
رزمندگان را در فاو دید چون یاران خود را در کربلا فاو در
خون شناور دید این بار همراه دوست دوست داشتنی اش
سید حسین حسینی با عجله هر چه تمامتر عازم جبهه شدند
آنها با شتاب رفتند تا از خیل قافله عقب نمانند. صالح لباس
و وسائل جبهه را در کیف خود گذاشت و از منزل خارج شد
او در جواب سوال مادرم که گفت : به کجا می روی گفت :
می خواهم به حمام بروم اگر دیر کردم نگران نباشید مادر
فهمید او قصد عیر حمام دارد.بعد متوجه شد که وی عازم
جبهه است . آری بهرام همیشه خندان بود گویی که بر
شهادت لبخند می زدو دوستش او رابه شدت به خود
می خواند صالح در مورخ 1367/1/29 به همراه سید
حسین حسینی عازم جبهه شد .
برای سلامتی و تعجیل فرج آقا امام زمان (عج) ....... صلوات
.: Weblog Themes By Pichak :.